اگر ما مطالعه کنیم، چه کسی «شبهای برره» ببیند
پنجشنبه, ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۰:۴۲ ب.ظ
همه ما که به دو جوانک برنامه «دورهمی» «مهران مدیری» که بلد نبودند یک غزل «حافظ» یا «سعدی» را درست بخوانند خندیدیم، خودمان چهقدر بلدیم حافظ و سعدی بخوانیم؟ و اگر خوب بلدیم و هنر مطالعه و شعرخواندنمان خوب است، آیا اگر در شرایط آن دو بنده خدا قرار بگیریم، دستپاچه نمیشویم و اصطلاحا حافظهامان سفید نمیشود؟
پایینیودن سرانه مطالعه در ایران، یک واقعیت تلخ اجتماعی است، و آثار زیانبار این واقعیت هم به عریانترین شکل در همه جامعه مشهود است، و اگر آن دو جوانک هم خوب میتوانستند، سعدی و حافظ بخوانند، باز نقضکننده این واقعیت نمیتوانست باشد.
اما پرسش ایناست که در بهوجود آمدن این وضعیت، چه کسی، چه نهادی یا چه شرایطی دخیل و مقصراند؟
شاید اغلب شما، فایل تصویری از یک روحانی شوخطبع، که در آن روحانی یادشده به لهجه شیرین مشهدی و با طنز و شوخی، خیلی از رفتارهای نامطلوب اجتماعی ما، از جمله فقدان مطالعه در ایران را زیر سؤال میبرد، دیدهاید.
اگر خاطرتان باشد، در آن فایل، روحانی یادشده، در توضیح این پرسش که شماها مطالعه نمیکنید، توضیح میداد که اگر شما مطالعه کنید، پس چه کسی برود «شبهای برره» ببیند؟
آقای «مهران مدیری» در برنامه دورهمی یادشده، همچنین در بخشی ار سریال «شوخی کردم» مدام این پرسش را مطرح میکند که چقدر مطالعه میکنیم و چرا مطالعه نمیکنیم؟ پاسخ ساده به آقای مدیری پاسخ همان روحانی شوخطبع است: اگر ما مطالعه کنیم، چه کسی دورهمی و شبهای برره ببیند؟
بدون تردید یکی از عوامل مهم بیتوجهی ما به مطالعه، تلوزیون و از جمله برنامههایی است که همین آقای «مهران مدیری» که امروز کاسه داغتر از آش شده باعث و بانی آن هستند. و از آن جمله سریال لوس «شبهای برره» که فاقد بدیهیترین شاخصههای یک برنامه تلوزیون ملی بود.
اما امروزه تهیهکننده و منتفع اصلی این برنامه در یک فرار به جلو دست پیش میگیرد که اصطلاحا پس نیفتد، و از موضع حقبهجانب تمام تقصیرهای خود را بر سر دو جوانک بدشانس خالی میکند و خود را اهل و مدافع مطالعه نشان میدهد. اما حقیقت آنست که هزینههای ملیاردی که باید صرف ساختن برنامههای تشویقی برای مطالعه، یا طراحی برنامههای مبتکرانه و علمی برای افزایش سرانه مطالعه در کشور میشد، صرف آقای مدیری و دوستان ایشان و ساخت برنامههای آبکی مثل شبهای برره شد، تا نه تنها سرانه مطالعه افزایش پیدا نکند، بلکه آن سرانه متوسطی هم که وجود داشت، همراه با شعور اجتماعی و عمومی جامعه سقوط کند، تا مردم بهجای مطالعه و کتاب، تکیهکلامهای یخ آقای مدیری را یاد بگیرند و فرهنگ گفتاری نازلی بر ادبیات گفتاری جامعه حاکم شود.
شکی نیست که به قول آن روحانی شوخطبع، وقتی مزاج مردم، به شبهای برره عادت کرد، جایی برای گفتمان مطالعه و کتاب و جستوجو نمیماند، و الگوهای رفتاری جوانان و نوجوانان جامعه، بهجای باباگوریو، بینوایان و هوگو و سعدی و حافظ و قائممقام فراهانی و ملکالشعرا، میشود: یاورطغرل و بگوری و شیرفرهاد و سالارخان و ... و کودکانمان به جای «ای دیو سپید پای در بند» یا «کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب» و «هر نفسی که فرو میرود، ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات» و ... «وویگولنزج» و «کتهکله» و «قازقولنگ» و ... یاد میگیرند و اینها میشود تکیهکلام و ادبیات و افتخارشان.
همه باید بخوانیم و بیاموزیم و تقصیر بپذیریم و هریک به سهم خود در ترمیم این عقبماندگی و پر کردن این خلا تلاش کنیم.
پایینیودن سرانه مطالعه در ایران، یک واقعیت تلخ اجتماعی است، و آثار زیانبار این واقعیت هم به عریانترین شکل در همه جامعه مشهود است، و اگر آن دو جوانک هم خوب میتوانستند، سعدی و حافظ بخوانند، باز نقضکننده این واقعیت نمیتوانست باشد.
اما پرسش ایناست که در بهوجود آمدن این وضعیت، چه کسی، چه نهادی یا چه شرایطی دخیل و مقصراند؟
شاید اغلب شما، فایل تصویری از یک روحانی شوخطبع، که در آن روحانی یادشده به لهجه شیرین مشهدی و با طنز و شوخی، خیلی از رفتارهای نامطلوب اجتماعی ما، از جمله فقدان مطالعه در ایران را زیر سؤال میبرد، دیدهاید.
اگر خاطرتان باشد، در آن فایل، روحانی یادشده، در توضیح این پرسش که شماها مطالعه نمیکنید، توضیح میداد که اگر شما مطالعه کنید، پس چه کسی برود «شبهای برره» ببیند؟
آقای «مهران مدیری» در برنامه دورهمی یادشده، همچنین در بخشی ار سریال «شوخی کردم» مدام این پرسش را مطرح میکند که چقدر مطالعه میکنیم و چرا مطالعه نمیکنیم؟ پاسخ ساده به آقای مدیری پاسخ همان روحانی شوخطبع است: اگر ما مطالعه کنیم، چه کسی دورهمی و شبهای برره ببیند؟
بدون تردید یکی از عوامل مهم بیتوجهی ما به مطالعه، تلوزیون و از جمله برنامههایی است که همین آقای «مهران مدیری» که امروز کاسه داغتر از آش شده باعث و بانی آن هستند. و از آن جمله سریال لوس «شبهای برره» که فاقد بدیهیترین شاخصههای یک برنامه تلوزیون ملی بود.
اما امروزه تهیهکننده و منتفع اصلی این برنامه در یک فرار به جلو دست پیش میگیرد که اصطلاحا پس نیفتد، و از موضع حقبهجانب تمام تقصیرهای خود را بر سر دو جوانک بدشانس خالی میکند و خود را اهل و مدافع مطالعه نشان میدهد. اما حقیقت آنست که هزینههای ملیاردی که باید صرف ساختن برنامههای تشویقی برای مطالعه، یا طراحی برنامههای مبتکرانه و علمی برای افزایش سرانه مطالعه در کشور میشد، صرف آقای مدیری و دوستان ایشان و ساخت برنامههای آبکی مثل شبهای برره شد، تا نه تنها سرانه مطالعه افزایش پیدا نکند، بلکه آن سرانه متوسطی هم که وجود داشت، همراه با شعور اجتماعی و عمومی جامعه سقوط کند، تا مردم بهجای مطالعه و کتاب، تکیهکلامهای یخ آقای مدیری را یاد بگیرند و فرهنگ گفتاری نازلی بر ادبیات گفتاری جامعه حاکم شود.
شکی نیست که به قول آن روحانی شوخطبع، وقتی مزاج مردم، به شبهای برره عادت کرد، جایی برای گفتمان مطالعه و کتاب و جستوجو نمیماند، و الگوهای رفتاری جوانان و نوجوانان جامعه، بهجای باباگوریو، بینوایان و هوگو و سعدی و حافظ و قائممقام فراهانی و ملکالشعرا، میشود: یاورطغرل و بگوری و شیرفرهاد و سالارخان و ... و کودکانمان به جای «ای دیو سپید پای در بند» یا «کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب» و «هر نفسی که فرو میرود، ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات» و ... «وویگولنزج» و «کتهکله» و «قازقولنگ» و ... یاد میگیرند و اینها میشود تکیهکلام و ادبیات و افتخارشان.
همه باید بخوانیم و بیاموزیم و تقصیر بپذیریم و هریک به سهم خود در ترمیم این عقبماندگی و پر کردن این خلا تلاش کنیم.
۹۶/۰۲/۲۸