نشانت را نشانش بده
مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت «تکزاس» آمریکا میرود و به صاحب سالخوردهی آن میگوید: «باید دامداریات را برای جلوگیری از کشت مواد مخدر بازرسی کنم.»
دامدار، با اشاره به بخشی از مرتع، میگوید: «باشه، ولی اونجا نرو.»
مامور فریاد میزنه: «آقا! من از طرف دولت فدرال اختیار دارم.»
بعد هم دستش را میبرد و از جیب پشتش نشان خود را بیرون میکشد و با افتخار نشان دامدار میدهد و اضافه میکند: «اینو میبینی؟ این نشان به این معناست که من اجازه دارم هرجا دلم میخواد برم.. در هر منطقهای... بدون پرسش و پاسخ. حالیت شد؟ میفهمی؟»
دامدار محترمانه سری تکان میدهد، پوزش میخواهد و دنبال کارش میرود.
کمی بعد، دامدار پیر فریادهای بلند میشنود و میبیند که مامور از ترس گاو بزرگ وحشی که هر لحظه به او نزدیکتر میشود، دواندوان فرار میکند.
به نظر میرسد که مامور راه فراری ندارد و قبل از اینکه به منطقهی امن برسد، گرفتار شاخ گاو خواهد شد. دامدار لوازمش را پرت میکند، با سرعت خود را به نردهها میرساند و از ته دل فریاد میکشد:
«نشان.... نشانت را نشانش بده!»
منبع: فیس بوک «عابد ارجمند»