فراموش کردن را مدیریت کنید
شنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ق.ظ
حتما فیلم کوتاه شعرخوانی دکتر «علیاکبر ولایتی» وزیر اسبق امور خارجه، در یک برنامه تلوزیونی را دیدهاید که در هنگام خواندن شعری از حافظ، بعد از یکی دو بیت، مصرع دوم یک بیت یادش میرود و هرچه تلاش میکند یادش نمیآید.
خیلی از رقبای سیاسی این بنده خدا، بارها و بارها این فایل صوتی را با کنایه و طنز و حتی گاهی با تمسخر و تحقیر بازنشر میکردند که مثلا ببینید این آقا وزیر بوده و یک شعر را نمیتواند حفظ کند.
خیلی از این طنز و تمسخرها هم البته از طرف کسانی وارد میشد/میشود، که در همه عمر شاید یک غزل را حفظ نکردهاند.
فراموشی امری طبیعی است و برای همه انسانها، بارها و بارها اتفاق میافتد و ابدا هم در مورد آقای ولایتی، ربطی به ترس از دوربین و استرس استودیو، یا خدای ناکرده اتهام بیسوادی که بعضی در این فقره متوجه او میکنند ندارد.
ممکن است این اتفاق(فراموشکردن بیتی از شعر یا بخشی از سخنرانی) برای همه ما و در جاهای مختلف پیش بیاید. به قول معروف، کره عرش پایین نیامده و دنیا زیرش به رو نمیشود. باید آرام بود و بدون استرس و بدون اینکه اجازه دهیم بار روانی این فراموشی بر روی ادامه کار و گفتگو یا مثلا شعرخواندن، سخنرانی یا اجرای برنامه ما تاثیر بگذارد، آنرا مدیریت کنیم.
سادهترین و بهترین راه، اعتراف به آنست و عذرخواهی ار مخاطبین. مثلا فرض بگیریم در حال خواندن شعری هستیم که در میانه شعر بیتی یا مصرعی یادمان نمیآید، بلافاصله خیلی ساده و با آرامش استرس بهوجود آمده را مدیریت، و با اعلام اینکه بقیه شعر یادم نمیآید، از مخاطبین عذرخواهی و مثلا ادامه میدهیم که: «خوب! شعر یادم رفت، اما برویم سراغ ادمه سخن، یا برنامه یا ....» به همین سادگی، شاید لازم باشد طنز مختصری هم چاشنی این اعتراف و عذرخواهی کنیم تا بار روانی را از خودمان به مخاطب منتقل کنیم.
اینرا هم برای خالینبودن عریضه بگویم که آقای دکتر ولایتی زمانی ظاهرا در سازمان ملل سخنرانی داشته. آنجا باید سخنرانی را از روی متن خواند. مجاهدین برنامهریزی میکنند که یک نفر متن سخنرانی وی را بدزد و مثلا او را کنف کنند. جالب است تا متن را طرف میدزد، ولایتی از جیبش نسخه دوم متن را درمیآورد و به سخنرانی ادمه میدهد.
با این وصف کسی که در عالیترین سطح و پشت بزرگترین تریبون و جلو بزرگترین دوربینهای دنیا بدون استرس سخنرانی کرده و غزل حافظ خوانده هم گاهی مطلبی یادش میرود و این طبیعی است و طبیعیتر که آنرا مدیریت میکند.
اضافه کنم که این فراموشکردن مطلب و بیت و ... فقط در موراد استنثنایی پذیرفتنی است و اگر قرار باشد، تکرار شود و به قاعده تبدیل شود، بهتر است آدم به جای سخنرانی برود شلغمکاری یاد بگیرد یا شیشهبری و ... به جای سخنرانی.
خیلی از رقبای سیاسی این بنده خدا، بارها و بارها این فایل صوتی را با کنایه و طنز و حتی گاهی با تمسخر و تحقیر بازنشر میکردند که مثلا ببینید این آقا وزیر بوده و یک شعر را نمیتواند حفظ کند.
خیلی از این طنز و تمسخرها هم البته از طرف کسانی وارد میشد/میشود، که در همه عمر شاید یک غزل را حفظ نکردهاند.
فراموشی امری طبیعی است و برای همه انسانها، بارها و بارها اتفاق میافتد و ابدا هم در مورد آقای ولایتی، ربطی به ترس از دوربین و استرس استودیو، یا خدای ناکرده اتهام بیسوادی که بعضی در این فقره متوجه او میکنند ندارد.
ممکن است این اتفاق(فراموشکردن بیتی از شعر یا بخشی از سخنرانی) برای همه ما و در جاهای مختلف پیش بیاید. به قول معروف، کره عرش پایین نیامده و دنیا زیرش به رو نمیشود. باید آرام بود و بدون استرس و بدون اینکه اجازه دهیم بار روانی این فراموشی بر روی ادامه کار و گفتگو یا مثلا شعرخواندن، سخنرانی یا اجرای برنامه ما تاثیر بگذارد، آنرا مدیریت کنیم.
سادهترین و بهترین راه، اعتراف به آنست و عذرخواهی ار مخاطبین. مثلا فرض بگیریم در حال خواندن شعری هستیم که در میانه شعر بیتی یا مصرعی یادمان نمیآید، بلافاصله خیلی ساده و با آرامش استرس بهوجود آمده را مدیریت، و با اعلام اینکه بقیه شعر یادم نمیآید، از مخاطبین عذرخواهی و مثلا ادامه میدهیم که: «خوب! شعر یادم رفت، اما برویم سراغ ادمه سخن، یا برنامه یا ....» به همین سادگی، شاید لازم باشد طنز مختصری هم چاشنی این اعتراف و عذرخواهی کنیم تا بار روانی را از خودمان به مخاطب منتقل کنیم.
اینرا هم برای خالینبودن عریضه بگویم که آقای دکتر ولایتی زمانی ظاهرا در سازمان ملل سخنرانی داشته. آنجا باید سخنرانی را از روی متن خواند. مجاهدین برنامهریزی میکنند که یک نفر متن سخنرانی وی را بدزد و مثلا او را کنف کنند. جالب است تا متن را طرف میدزد، ولایتی از جیبش نسخه دوم متن را درمیآورد و به سخنرانی ادمه میدهد.
با این وصف کسی که در عالیترین سطح و پشت بزرگترین تریبون و جلو بزرگترین دوربینهای دنیا بدون استرس سخنرانی کرده و غزل حافظ خوانده هم گاهی مطلبی یادش میرود و این طبیعی است و طبیعیتر که آنرا مدیریت میکند.
اضافه کنم که این فراموشکردن مطلب و بیت و ... فقط در موراد استنثنایی پذیرفتنی است و اگر قرار باشد، تکرار شود و به قاعده تبدیل شود، بهتر است آدم به جای سخنرانی برود شلغمکاری یاد بگیرد یا شیشهبری و ... به جای سخنرانی.