چوپانان دروغگو
من شخصا سعی میکنم آدم بیادبی نباشم و خود را از موقعیت بیادبی دور نگاه دارم.
گاهی که مجبور به تحمل انسانهای بیادب میشوم، به سختی تحمل میکنم. اکثرا به قصه گوش نمیکنم و سعی میکنم سیما یا سینمایی که مجبور به بیادبی بوده است را نبینم.
یادم میآید زمان اکران «هامون» یا مرحوم «مددپور» بود یا «فراستی» که در نقدی تند به بیادبی دیالوگهای فیلم، که اکثرا توسط مرحوم «خسرو شکیبایی» گفتهمیشد حمله کرده بود. آنزمان علیرغم ناراحتی همه دوستان، من از آن نقد، من مدافع (البته فقط همین قسمتش) بودم. بعدها نقد و اعتراضی از همین دست به مجموعه قصهای شده بود، که باز نمیدانم مرحوم «گلشیری» یا استاد «دولتآبادی» به دفاع برخاسته بود که من آن دفاع را هم برنتابیدم.
اشکال در موارد قصه و ادبیات و سینما از من است. در موارد اخلاق شخصی چه ایراد دارد آدم باادب باشد و از بیادبی دلخوش نباشد؟
اما اصل حرف بر سر اینست که اگر بیادبی در یک کار هنری (مجسمه داوود، فیلم سینمایی هامون، شعر ایرج میرزا، فلان قصه یا طرح و...) ایراد دارد، و به همین علت به دستور آقای «حسین مظفر» ــ ریس شورای نظارت بر صدا و سیما ـــ پخش سریال «بزنگاه» متوقف شده و یا قرار است متوقف شود، چرا حضرت ایشان به دوست و رفیق گرمابه و گلستانش «مسعود دهنمکی» تهیهکننده و کارگردان فیلم مبتذل «اخراجیها» که از قضا تمام مخاطبش را از همان تکیهکلامهای بیادبی داشت، اعتراض کوتاهی نکرد؟ و به دیگر رفیق گرمابه و... آقای دکتر «حسین صفارهرندی» و دستگاه مجوزدهنده فیلم تذکری نداد؟ و یا اصلا چرا آقای «فراستی» بر سر این فیلم نقدنامه منتشر نکرد؟
سوالها زیاد است اما جواب نمیدانم. ظاهرا چوپانان دروغگو به این نتیجه رسیدهاند که دروغ بد است، مگر ما و دوستان ما بگویند. اما آیا همیشه خطر گرگ نخواهد بود؟