دیشب در برنامه «تفسیر خبر» صدای آمریکا، هنگامی که «جمشیدچالنگی» مجری برنامه از دکتر «علیرضا نوریزاده» مهمان برنامه درباره نامه «محمد نوریزاد» خطاب به ریس قوه قضاییه سؤال کرد؛ آقای دکتر «نوریزاده» گفت که؛ «روحالله حسینیان» که ایشان او را «خسرو خوبان» خطاب فرمود گفتهاند که اصولگرایان هم به دو دسته خوب و بد تقسیم میشوند و از دید ایشان(حسینیان) آقای «نوریزاد» و «نادران» و ... در دسته «اصولگرایان بد» طبقهبندی میشوند.
هرچند که اغلب دوستان متوجه هستند منظور دکتر «نوریزاده» مقایسه مطلق این دو نفر نیست، اما با توجه به کاهش زمان برنامه «تفسیرخبر» و فرصت اندک میهمانان، خیلی از حرفها نگفته باقی میماند و خیلی از حرفها هم کامل زده نمیشود و ناقص میماند، به این دلیل ممکن است امر بر بعضی مشتبه شده و این مقایسه مطلق انگاشته شود. بنابراین شایسته است، بازخوانی مختصری از این دو شخصیت برای تمیز رفتار آنها صورت پذیرد.
لقب «حر» که به درستی از طرف جنبش سبز به آزاده سرفراز و فیلمساز و نویسنده ارزشمند معاصر آقای «محمدنوریزاد» اعطا شد، بهحق شایستگی و برازندگی تام با شخصیت بزرگ ایشان دارد و از این منظر به هیچ عنوان ایشان نهتنها قابل مقایسه با اصولگرایان اعم از بد و خوب نیست، بلکه حتی طبقهبندی ایشان در رسته اصولگرایان اصلا خطاست.
از طرفی قرار گرفتن نام این آزاده سرفراز و حر دلیر جنبش سبز در کنار نام آدمی که شخصیتَش ترجمان واقعی کلمه حقارت است، بیحرمتی به آزادگی و سرفرازی است.
بدون شک مردم عزیز و سبز ایران نامههای اخیر آقای «نوریزاد» که درباره دوستان اصلاحطلب همبندش به نگارش درآورده را خوانده و مستحضر هستند که ایشان بارها اقرار نمودهاست که (مثلا سالها «محسن میردامادی» را نمیشناخته و بهدلیل همین نشناختن و اطلاعات غلط چه قضاوتهایی که درباره او نداشته است). همین اطلاعات دروغ که از طریق کانالهای تعریفشده طی سی سال گذشته کار تغذیه فکری و روحی جماعت بزرگی از نیروهای ارشد نظام و نگهداشتن آنها در خواب غفلت را بر عهده داشته، متاسفانه بارها منبع قضاوت درباره چهرههای خدوم و ارزشمند نظام توسط آقای «نوریزاد» گردیده و باز همین کانالها اجازه بررسی و دقت در قضاوت را به امثال ایشان نمیدادهاند. تا کودتای ۲۲ خرداد ۸۸ که پردهها برافتاد.
و باید به حقیقت اعتراف کرد که نامهها و نوشتههای اخیر ایشان روی وبلاگ پس از توجه و دقتی که نصیب ایشان شد، نقش بسیار بارز و ارزندهای در تاباندن نور حقیقت به تاریکخانه دروغ و نیرنگ و تزویر حاکمیت داشته است.
در سوی دیگر اما در شرایطی که پرده از تاریکخانه دروغ برافتاده و همه مردم به عریانبودن پادشاه بیهراس از اتهام حرامزادگی اقرار و اعتراف مینمایند، تازه آقای «نادران» و جماعت همراهش از جمله آقایان «علی مطهری» «علیرضا ذاکانی» و «احمد توکلی» به فکر مشروعیتزایی و پردهافکندن بر آبرویی دارند که چند صباحی است که ریختهشده اما آنها کماکان به کوبیدن آب در هاون جهالت مشغولند.
بهراستی آیا حضرات از خودشان نمیپرسند اگر «محمدرضا رحیمی» دزد است، پس چرا محاکمه و مجازات نمیشود؟ و اگر دزد نیست چرا آقایان که بیشترین اتهام دزدی را متوجه ایشان نمودهاند محاکمه و مجازات نمیشوند؟ و آنگاه در این نظام ولایی آب هم از آب تکان نمیخورد؟
با این تفاسیر آیا شما شباهتی بین آقایان «الیاس نادران» و «محمد نوریزاد» میبینید؟ و بهراستی آیا قرارگرفتن نام اینها کنار هم و اصولگراخواندن «نوریزاد» اهانت آشکار به این آزاده دلاور که «نمایشگاه قضاوت» ایران را به حقارت واداشته نیست؟
این نوشته در کابلپرس