وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عطاالله مهاجرانی» ثبت شده است

کتاب‌هایی که برای نخواندن نوشته می‌شوند

شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۴۰ ب.ظ

شهروز مفتاحى: «عطاءالله مهاجرانی» یک نویسنده حرفه‌ای است. کارش، هنرش، زندگی و شخصیتش در سایه نوشتن معنا پیدا می‌کند. سال‌ها در چند رشته تو‌اما در حال تحصیل بوده، و از کودکی هم اهل مطالعه و نوشتن.
طی سی سال گذشته، به‌طور متوسط سالی یک کتاب نوشته و منتشر نموده است. به تعداد قابل‌توجهی دانشجو در دانشگاه درس می‌داده، و از ره‌گذر پروژه‌ها و تکالیف درسی آن‌ها، به اندازه کافی مطلب خام در ذهن و در اختیار داشته. هم‌کاری نزدیک با «روزنامه اطلاعات» و موسسه انتشاراتی آن، این امکان را به او داده که در صورت نیاز به چاپ کتاب، دردسرهای متدوال جستجوی ناشر، و چاپ‌خانه و مجوز و…را اصلا نداشته باشد.

این‌ها یعنی این‌که چرخ چاپ کتاب برای شخصی مثل «مهاجرانی» هم‌واره روی ریل بوده و آماده حرکت، و کافی بوده‌است تا اراده کند و آن چرخ به حرکت در‌آید و در کمترین زمان ممکن کتابی توسط وی نوشته، چاپ و منتشر شود.

در جریان استیضاح «مهاجرانی» در سمت وزیر ارشاد دولت اصلاحات، وی در انتهای دفاعیاتش ادعا کرد که کتاب «استیضاح» را ظرف مدت یک‌ماه منتشر خواهد کرد. ادعایی که به یک بلوف شبیه بود و کمتر کسی باور می‌کرد ظرف این مدت اندک، یک کتاب نوشته و منتشر شود.

به همه دلایل پیش‌گفته اضافه کنید آن‌که تمام مطالب این کتاب قبلا نوشته شده و در جلسه استیضاح، وی با استناد به نوشته‌هایش پاسخ استیضاح‌کنندگان را می‌داد. تنها درصد کمی از مطالبی که در جریان استیضاح برای اولین‌بار مطرح می‌شد و در پرسش‌هایی که از قبل برای ایشان ارسال شده وجود نداشت، باید نوشته می‌شد. تنها می‌ماند کار پیاده‌سازی و تایپ و تنظیم نهایی مطالب، که برای همین کار مهاجرانیِ نویسنده حرفه‌ای، وقتی می‌خواهد یک ادعای بزرگ مطرح کند و خودی نشان دهد، یک‌ماه فرصت می‌خواهد.
این کتاب در زمان ادعا شده تنظیم، چاپ و منتشر شد و با توجه به استقبالی که از آن شد به چاپ هفتم هم رسید.

اما در شرایطی که مطالب خام یک کتاب اصلا در ذهن کسی نیست، طرح اولیه‌ای از آن ننوشته و در ذهن ندارد، سابقه‌ی نویسندگی آن‌چنانی از نویسنده موجود نیست، موضوع کتاب مطلبی است که به تازه‌گی به آن اشاره شده و آن‌هم در ذهن نویسنده وجود نداشته، بلکه دیگری آن را مطرح نموده و حالا این نویسنده قصد نموده بر اساس آن کتابی بنویسد، در چنین شرایطی چگونه ممکن است آدمی بتواند کتابی را در ظرف کمتر از ده‌ روز نوشته، تنظیم، چاپ و منتشر نماید که پس از انتشار مطالب تقریر‌شده دردی از درد مخاطب دوا کند و مورد استقبال و علاقه مخاطبین قرار بگیرد؟

هیچ عقل سالمی نمی‌تواند بپذیرد که در چنین زمان اندکی، آن‌هم برای موضوعی که ساختار روان روایی ندارد و باید یک ایده را در قالب نوشته و کلمات معرفی کرد، بتوان کاری انجام داد که قابل اعتنا و استناد و مورد توجه و استقبال باشد.
جدای از آن‌که چنین طرحی اگرچه به قول منطقیون «ممتنع‌الوجود» نیست و «ممکن‌الوجود» است، اما امکان آن در حد صفر می‌باشد، اصولا اگر کسی ادعا کند که چنین طرحی را در تکریم کسی، یا مفهومی یا اسطوره‌ای می‌خواهد انجام دهد، باید توجه نمود که نتیجه چنین شتاب‌زدگی و عمل سزارینی، نه‌تنها موجب تکریم شخص، شیء یا مفهوم موردنظر نخواهد شد، که تمسخر و تحقیر و توهین موصوف را در پی خواهدداشت.

یکی دو سال است که در ابتدای سال نو، با پروپاگاندای گسترده حاکمیت، صحبت از این نوع شاه‌کار‌ها در مورد پیام‌های نوروزی رهبری، و نوشته شدن کتابی در مورد آن در ظرف زمانی حدود ۱۰ روز با تعداد صفحاتی در حدود ۲۰۰ صفحه مطرح، و کتابی بدون کمترین کیفیت و کمترین ارزش، منتشر و نویسنده آن مورد تشویق و تبرک‌های ویژه قرار گرفته، و اصل موضوع در عرض کمتر از یکی دو ماه بعد به فراموشی سپرده می‌شود. بعد از آن هم، هیچ‌کس سراغی نه از کتاب می‌گیرد، و نه از نویسنده. کتاب‌ها هم طبق معمول متداول سی سال گذشته، برای خاک خوردن، به کتاب‌خانه‌های سراسر کشور ارسال، یا همه در‌‌‌ همان چاپ‌خانه به دستگاه خمیرکن سپرده می‌شود.

این‌ها همه کتاب‌هایی است که برای نخواندن نوشته می‌شوند تا در سایه آن، افراد بی‌سواد، یا با بضاعت ناچیز علمی و اخلاقی، نامی و نانی از قبل هدر دادن سرمایه‌های مردم برای خود دست و پا کنند.

به نظر می‌رسد رهبری که قناعت‌پیشه‌گی‌اش، تا آن‌جا شهره‌عام شده که حتی در شب عروسی فرزندش، نان خشک نصیبش می‌شود، بهتر باشد که به متولیان چنین بادمجان‌دورقاب چیدن‌ها، توصیه کند، لااقل هزینه چاپ و انتشار کتاب‌ها را فاکتور گرفته و فقط از جیب ملت بدبخت ایران، هزینه نام و نان نویسنده را پرداخت نمایند. والا رهبر قناعت‌پیشه ایران پولی برای چنین ریخت‌ و پاش‌ها ندارد.

گفت: مشک آنست که خود ببوید نه آن‌که بر طبل عطار بکوبند تا بگوید. ظاهرا بنده خدایی قرار بود کتابی در مورد استیضاح مرحوم کردان بنویسد که سه سال است هنوز خبری نیست.

منتشر شده در روزنامه الکترونیکی راه دیگر این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۲ ، ۲۳:۴۰
علی مصلحی

روسپی‌گری سیاسی

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۸۹، ۰۶:۴۳ ق.ظ

پس از نزدیک به چهار سال رجزخوانی و ماجراجویی هسته‌ای توسط آقای «احمدی‌نژاد» و حمایت‌های نابخردانه مجموعه نظام و از جمله نمایندگان خائن مجلس و رهبری نظام از این رفتارها، که تصویب چهار قطعنامه بر علیه ایران و تحریم‌های جهانی و انزوای شدید بین‌المللی را به‌همرا داشت، بالاخره دولت «مدیریت جهانی» از رجزخوانی خسته‌شده و اعلام کرد که حسب دستور غرب و شرق و برزیل و ترکیه و همه‌جای دنیا حاضر است از مواضع سوپر انقلابی خود کوتاه آمده و در مقابل «دادن مروارید غلطان، آبنبات دریافت» نماید.

تردیدی وجود ندارد که این عقب‌نشینی و چرخش در مواضع صریح حکایت از فلج‌شدن اقتصاد ایران ناشی از وضع تحریم‌های جهانی می‌باشد و اگرچه دستگاه دیپلماسی و شاخه رسانه‌ای و تبلیغاتی آن بیشترین تلاش خود را طی ۵ سال گذشته به کار گرفت تا نشان دهد، تحریم‌ها کم‌ترین تاثیری بر اراده ملت ایران(بخوانید دولت ایران) نداشته، اما بالاخره گذاشت و همان دستگاه تبلیغی با بی‌شرمی کامل آن‌را به پای موفقیت دولت ایران نوشت.

در توافق‌نامه اخیر هسته‌ای تهران، چندین کشور نقش اصلی و محوری را بر عهده داشتند و از آن جمله کشور ترکیه. همان کشوری که مردادماه سال گذشته محافل رسمی‌اش خبر ترانزیت ۱۸/۵ میلیارد دلار طلا و پول از کشور ایران توسط سرمایه‌داری به نام «اسماعیل صفاریان‌نسب» به آن کشور را رسما اعلام و تایید نمودند و حتی نخست‌وزیر آن کشور در یک مراسم رسمی خدا را به خاطر رسیدن این هدیه شکرگذاری نموده بود.

 در همین احوال البته عالی‌ترین مقامات رسمی ایران خروج این پول و طلا را به ترکیه تکذیب یا در مورد حجم آن ابراز تردید می‌نمودند و تکذیب و تردیدها هنوز هم به قوت خود باقی است.

آقای «اردوغان» علیرغم نزدیکی بسیار زیاد ظاهری با آقای «احمدی‌نژاد» و استراتژی هسته‌ای او، از چند روز قبل از بر‌گزاری نشست، رسما اعلام کرد که در نشست حاضر نخواهد نشد چون ایران حاضر به همکاری نیست و در واقع حضور خود را مشروط نموده و تلویحا تهدید به عدم حضور نموده بود.
 اما پس از انتشار این اخبار ایشان برای اخذ «در غلطان» تشریف‌فرما شدند.
از این پس شاهد سردشدن روابط آقای «اردوغان» و آقای «احمدی‌نژاد» خواهید بود.

آقای «عطاءالله مهاجرانی»در یک اقدام شتاب‌زده و به‌قصد جانماندن از کاروان تقسیم غنایم این فتح بزرگ!!! مقاله ای با عنوان «معاهده‌ای بهنگام» در سایت «جرس» نوشته و در یک روسپی‌گری مضحک سیاسی هم‌صدا با «حسین شریعتمداری» در «کیهان» به استقبال جشن این پیروزی ملی رفته است و دردآور آن‌که در یک نعل وارونه‌زدن، اقدام زشت خود را، هم‌راه و هم‌رای بزرگانی چون «عزت‌الله سحابی» دانسته و نوشته است:«پیمان ایران، ترکیه، برزیل گامی است که حکومت ایران به سوی منافع ملی و پرهیز از ماجراجویی برداشته است. همین گام را بایست تایید و تحسین کرد. چنان که برخی از چهره‌های شاخص سیاسی، از جمله مهندس عزت‌الله سحابی که نگاه و تفسیرش از وقایع امروز ایران بسیار دقیق و هوش‌مندانه است، از پیمان مزبور حمایت کرده‌اند.»

جهت اطلاع ایشان عرض می‌کنیم که بیانیه جمعی از «فعالین ملی و مذهبی» که قسمتی از آن مورد استناد نام‌برده قرار گرفته، روز یک‌شنبه یعنی یک‌روز زودتر از نشست تهران و اخذ تصمیمات و صدور بیانیه پایانی آن صادر شده و ظاهرا و حتما روح تنظیم‌کنندگان بیانیه از تصمیمات نشست تهران هم بی‌خبر بوده‌است.

از طرفی سه تن از امضاکنندگان بیانیه آقایان «عزت‌الله سحابی» «احمد صدر حاج سیدجوادی» و «ابراهیم یزدی» همان‌ها هستند که در پی سکوت کامل و هماهنگ مجموعه محافل و مقامات رسمی در واکنش به خبر خروج ۱۸/۵ میلیارد سرمایه ایران، با ارسال نامه‌ای به «رجب طیب اردوغان» اعلام نمودند که: «چنین حجم عظیمی از طلا و دلار نقد، بی‌تردید نمی‌تواند به بخش خصوصی و اشخاص حقیقی تعلق داشته باشد و علی‌القاعده باید به بانک مرکزی ایران و خزانه دولت ایران تعلق داشته باشد که برای مقاصد...[نقطه چین در متن اصلی است] و به‌طور غیرقانونی از ایران خارج شده است».
امضاکنندگان نامه سپس از نخست‌وزیر ترکیه خواسته بودند که این "سرمایه ملی ایرانیان به خزانه دولت ایران مسترد گردد.

ضمن این‌که آقای «عزت‌الله سحابی» در مصاحبه خود با سایت جرس به تاریخ بیست‌ودوم اردیبهشت‌ماه جاری صراحتا از«لزوم برکناری آقای احمدی‌نژاد برای حفظ ایران و جمهوری اسلامی» سخن گفته بود.

هم‌چنین در تاریخ بیست‌وهفتم اردیبهشت‌ماه جاری نیز آقای «احمد صدر حاج سیدجوادی» در مصاحبه با همان سایت، ضمن انتقاد شدید از دیپلماسی دولتین نهم و دهم فرموده بود: «حاکمیت حاضر است به قیمت مصالحه با بیگانگان در مقابل جنبش داخلی بایستد.»

با چنین احوالی چگونه ممکن است بیانیه تحلیلی و تشویقی بزرگ‌واران فوق به مسولین برای اتخاذ سیاست‌هایی با هزینه کم‌تر به منزله بیانیه تایید اقدامات و تشویق آن دولت تلقی شود و آن‌هم با دخل و حذف و تفسیربه‌مطلوب نمودن؟

ناگفته نماند که راقم این ستور با توجه به تجربه آشفتگی‌های مکرر در سیاست‌های دیپلماتیک آقای «احمدی‌نژاد» و رفتارهای خلاف قانون و قاعده و عرف بین‌المللی و بی‌احترامی به تمام توافقات حاصل‌شده قبلی، مطمئن است که در آینده‌ای نزدیک شاهد بسیج جهانی بر علیه کشور ایران برای تخطی از موارد موافقت نشست تهران و یک ماجراجویی جدیدخواهیم بود و باز چون همیشه پرداخت هزینه این به‌اصطلاح توافق و ماجراجویی بعدی آن برعهده ملت مظلوم ایران خواهد. و الا چه دلیل دارد آدم عاقل با تفاهم و توافق و ... مخالف باشد؟
مطالب مرتبط:
بیانیه تهران عقب نشینی آشکار
بیانیه نشست تهران را قبول نداریم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۸۹ ، ۰۶:۴۳
علی مصلحی

تاختن و باختن

سه شنبه, ۳ شهریور ۱۳۸۸، ۱۰:۴۱ ب.ظ


روزگاری نه‌چندان دور شاعر شوریده «یوسفعلی میرشکاک» بر اساس توهمات همیشگی خود «سید عطاالله مهاجرانی» را به‌عنوان «رییس‌جمهور آینده» مخاطب قرارداد و در ستون «کلوخ‌انداز» روزنامه «ابرار» به او نوشت:
 «این بی‌محابا تاختن، فرجامی جز باختن ندارد»
 و چه کسی باور می‌کرد که رییس‌جمهور آینده کسی نخواهد بود جز جوانی که با لطف «محمدعلی بشارتی» (مبدع نرم‌افزار و نظریه پرسش و پاسخ آنلاین با امام‌زمان) (۱)، به استانداری استان تازه تاسیس اردبیل انتخاب شده بود و هنری جز بی‌محابا تاختن نمی‌دانست.

آقای دکتر «محمود احمدی‌نژاد» اگرچه ره صدساله را یک‌شبه نرفت اما، پله‌های ترقی را خیلی زود‌تر از موعد پیمود و به سرعت تبدیل به یکی از چهره‌های بزرگ خبرساز نه‌تنها در ایران که جهان شد.
 
آقای «احمدی‌نژاد» اولین استاندار استان اردبیل بود و در‌‌ همان دوره لقب «استاندار نمونه» را از سردار سازندگی دریافت نمود و پس از این تقدیر گفت: «نام هاشمی در تاریخ جاودانه خواهد ماند»

دوره ریاست‌جمهوری هاشمی و به‌تبع آن استانداری «احمدی‌نژاد» تمام شد. چند صباحی از دوره اصلاحات سپری نشده بود که آقای «احمدی‌نژاد» با همراهی آقایان «کامران دانشجو» «درویش‌زاده» و «ترقی» با تنظیم شکایتی بر علیه روزنامه «سلام» مانع از انتشار یکی از موفق‌ترین و تاثیرگذار‌ترین روزنامه‌های معاصر شدند.
 صد البته که این اتفاق کمک شایانی به طی‌نمودن سریع‌تر پله‌های ترقی توسط «احمدی‌نژاد» نمود و باعث شد چند سال بعد مجموعه اصول‌گرایان مستقر در شورای شهر تهران پاسخ این خوش‌خدمتی آقای دکتر را با معرفی او به‌عنوان شهردار پایتخت بدهند. اما وقتی قرار شد وزیر کشور حکم این انتخاب را تایید و تنفیذ نماید «موسوی لاری» با استناد به پرونده قضایی نفت «سواپ اردبیل» که پرونده آن مفتوح و آقای «احمدی‌نژاد» از متهمان آن پرونده بود، از امضای حکم امتناع کرد. حالا نوبت آقای «علی‌اکبر ناطق نوری» بود که پاسخ خوش‌خدمتی‌های آقای استاندار را در خرج‌کردن از جیب استانداری برای تبلیغات ریاست جمهوری ۷۶ بدهد.
 آقای «ناطق نوری» واسطه تا «احمدی‌نژاد» شهردار شد و بلافاصله حمله به ریس‌جمهور «خاتمی» و هزینه‌کردن عوامانه از اموال شهرداری تهران را برای معرفی خود به‌عنوان یک چهره مردمی و خدمت‌گذار، به شدت در دستور کار قرار داد.
 رسانه ملی نیز بزرگ‌ترین همراهی را با او آغاز کرد و این مقدمه تبلیغات انتخاباتی ریاست‌جمهوری نهم آقای «احمدی‌نژاد» بود که حتی در خوشبینانه‌ترین حالت نیز هیچ‌کس باور نمی‌کرد زمانی او بر کرسی ریاست‌جمهوری تکیه کند.
 اما این اتفاق افتاد و آقای ریس‌جمهور پس از تکیه بر صندلی ریاست «بی‌محابا تاختن» را بدون توجه به عوارض زیان‌بار شدید آن و از آن‌جمله «زود باختن» آغاز کرد.

 آفای «احمدی‌نژاد» از‌‌ همان روزهای اول ریاست‌جمهوری ضمن اعلام عزم جدی برای مبارزه با مفاسد اقتصادی گفت «لیست بلندبالایی از مفسدان اقتصادی و آقا‌زاده‌ها را در جیب دارد و به‌زودی به‌اطلاع مردم خواهد رساند». این زمان «به‌زودی» هیچ‌گاه فرا نرسید تا شب سیزدهم خردادماه ۸۸ که اولین شب مناظره بود و «محمود احمدی‌نژاد» و «میرحسین موسوی» روبه‌روی هم نشستند.
 این‌بار آقای «احمدی‌نژاد» برای مات کردن «موسوی» به آقایان «هاشمی» و «ناطق» دو تن از بزرگ‌ترین حامیان خود و آقای «محسن صفایی فراهانی»، کیش داد تا با یک تیر چند نشان زده باشد. اولا وعده معرفی مفسدان اقتصادی را عملی کرده، و از طرفی عقده عدم هم‌راهی و حمایت آقایان «هاشمی» و «ناطق» از خودش را هم خالی کرده باشد. دست آخر نیز حالا که آب گل‌آلود است ماهی مقصود نیز صید می‌شود. اما بلافاصله نمایندگان مردم در مجلس از او خواستند نام دیگر مفسدان اقتصادی و آقا یا آقازاده‌هایی که هم هم‌راه و حامی آقای «احمدی‌نژاد» هستند و هم برای حمایت بعضی از تشکل‌ها از وی بیشترین تلاش را نموده‌اند و سرانجام هم موفق نشده‌اند را، برای رفع شبهه سوء‌استفاده تبلیغاتی از این موضوع اعلام کند. اما این درخواست هیچ‌گاه موردتوجه قرار نگرفت.

نزدیک به یک‌ماه پیش آقای «احمدی‌نژاد» با ارسال نامه‌ای به ریاست سابق قوه‌قضاییه از وی درخواست کرد در مورد متهمان وقایع اخیر با «‌‌نهایت رافت اسلامی و کرامت انسانی» رفتار شود. اما جالب‌توجه است که همین آقای رییس‌جمهور در سخنان پیش از خطبه‌های این هفته خود در نماز جمعه تهران خواستار برخورد سخت با مسببان حوادث اخیر و دستگیری هرچه سریع‌تر آن‌ها توسط ریاست جدید قوه قضاییه شد.
×××××
پس از پایان ریاست جمهوری «هاشمی رفسنجانی» هنگامی که مقام رهبری رای خود را در انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری به صندوق ریخت، در پاسخ به سئوال خبرنگاران حاضر گفت: «همه این آقایان نامزد‌ها خوبند، اما برای من کسی هاشمی نمی‌شود». جمله‌ای شبیه جمله «احمدی‌نژاد» که «نام هاشمی در تاریخ جاودانه خواهد ماند».
 اما امروز نه برای مقام رهبری کسی «احمدی‌نژاد» می‌شود و نه «احمدی‌نژاد» علاقه‌مند است که نام «هاشمی» در تاریخ جاودانه بماند. اما‌‌ همان‌طور که هیچ‌‌کس باور نمی‌کرد زمانی آقای «احمدی‌نژاد» بر کرسی ریاست‌جمهوری ایران بنشیند، امروز آقای «احمدی‌نژاد» هم باور نمی‌کند زمانی از روی این صندلی بلند شود. اما او زود‌تر از آن‌چه فکر می‌کند همه چیز را باخته است و به‌زودی به چهره‌ای تبدیل می‌شود، از ریاست‌جمهوری رانده و از همه‌جا مانده.
 «احمدی‌نژاد» برای جاودانه‌ماندن خود هنوز به لیست بلندبالایی که در جیب دارد و به آن به‌عنوان آس آخر می‌بالد، متکی است، اما غافل است این آس سال‌ها قبل توسط «عباس پالیزدار» رو شد و هیچ ثمری جز زندان برای او نداشت.
 امروز مردم لیست‌های بلندبالاتری از مفسدان در دست دارند که طومار همه را درهم خواهد پیچید.

پانویس
۱- «علی محمد بشارتی» در زمان وزارت کشور در یک صبحگاه مشترک نظامی به آسمان نگاه کرده و پرسیده بود: امام زمان از ما راضی هستی؟ و بعد خودش جواب داده بود که: با تمام وجودم شنیدم که گفت راضیم (نقل به مضمون)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۸۸ ، ۲۲:۴۱
علی مصلحی

احمد بورقانی

شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۸۷، ۰۲:۴۹ ب.ظ

مجلس پنجم چندین‌بار از وزیر ارشاد «مهاجرانی» در مورد مطبوعات زنجیره‌ای توضیح خواستند و هربار مهاجرانی مسئول وقت مطبوعات داخلی وزارت‌خانه «احمد بورقانی» را برای توضیح و پاسخ سئوالات نمایندگان معترض به مجلس فرستاد و هربار «بورقانی» سرافراز بازگشت.

طی این رفت‌وبرگشت‌ها، کار به آن‌جا رسید که نمایندگان معترض درخواست کردند دیگر «بورقانی» به مجلس نیاید و بهتر است خود «مهاجرانی» برای ادای توضیح و پاسخ به مجلس بیاید.

 بر کسی پوشیده نیست که «مهاجرانی» فوق‌العاده به اصول جدل و انواع و اقسام اطلاعات مورد نیاز مسلط بود، اما چرا مجلسیان «مهاجرانی» با آن تسلط را به «بورقانی» ترجیح می‌دهند؟

همه می‌گویند: «بورقانی نیز در مکالمه و جدل دست کمی از «مهاجرانی» نداشته، اما برگ برنده احترامی بود که «بورقانی» به دوست و دشمن می‌گذاشت و هیچ‌گاه «حق» را فدای «مصلحت» نمی‌کرد. و از طرفی نیز در دفاع از «حق» آن‌چنان از «مصلحت‌ها» می‌گذشت که دوست و دشمن در مقابل این تواضع سرتسلیم فرود می‌آورند و باز هم بر کسی پوشیده نیست که مطبوعات در زمان «بورقانی» از وظیفه حق‌مداری الا تعدادی اندک به بهترین شکل بر می‌آمدند.

سیزدهم بهمن هشتادو‌هفت اهالی قلم به سوگ کسی نشستند که اهل قلم به معنی واقعی کلمه بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۸۷ ، ۱۴:۴۹
علی مصلحی