منطق/سفسطه
این داستان را خیلی شنیدهام و شنیدهاید. منبع آن کجا یا کیست نمیدانم. اما با توجه به سودمند و قابل استناد بودن آن، آنرا به نقل از صفحه یک دوست در شبکه اجتماعی فیسبوک اینجا نقل میکنم:
شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟!
استاد کمی فکر کرد و جواب داد: گوش کنید! مثالی میزنم، دو مرد، پیش من میآیند. یکی تمیز و دیگری کثیف! من به آنها پیشنهاد میکنم حمام کنند. شما فکر میکنید، کدامیک این کار را انجام دهند؟!
دو شاگرد یک زبان جواب دادند: خوب مسلما کثیفه!
استاد گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمیداند. پس چه کسی حمام میکند؟
حالا پسرها میگویند: تمیزه!
استاد جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد. و باز پرسید:
خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام میکنند؟
بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!
استاد گفت: اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام میگیرد؟
بچهها با سردرگمی جواب دادند: هر دو!
استاد اینبار توضیح میدهد: نه، هیچکدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور میتوانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را میگویید و هر دفعه هم درست است.
استاد در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی: منطق!!!
خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی را بخواهی ثابت کنی.