سیدمحمد خاتمی
«سیدمحمد خاتمی» کسی که دو دوره متوالی با رای خیرهکننده و بینظیر شهروندان ایرانی ریسجمهور بوده و در طول دو دوره ریاستجمهوری علیرغم داشتن مشی اصلاحطلبی بهدلیل حسن ادب و رفتار، کمترین چالش را با نمایندگان دو دوره مجلس(دوره پنجم و دوره هفتم) که اکثرا از جناح اصولگرا بودند داشت، ممنوعالخروج شد. خیلی ساده و راحت.
البته اینکه ریسجمهور، نخستوزیر یا ریس دولت فعال یا فعلی یک کشور و یا ریسجمهور سابق و اسبق کشوری ممنوعالخروج شود، چیز جدید و بیسابقهای نیست. «امیرعباس هویدا» نخستوزیر اسبق ایران ۳۱ سال پیش فرصت خروج پیدا نکرد، و الا اگر زنده میماند و قصد مسافرت به کشوری دیگر مینمود نمیتوانست، چون «ممنوعالخروج» بود.
دکتر «شاپور بختیار» آخرین نخستویر ایران قبل از انقلاب ممنوعالخروج بود ولی فرصت یافت که علیرغم این محدودیت فرار کند. اگر یادتان باشد آنروزها روزنامههای مخالف مرحوم مهندس «مهدی بازرگان» ایشان را مسول فرار «بختیار» معرفی نموده و با طنزی تلخ و به ایهام نوشتند: «بختیار از مرز بازرگان فرار کرد.»
بعد از انقلاب، دکتر «ابوالحسن بنیصدر» اولین ریسجمهور اسلامی ایران هم سرنوشتی شبیه آخرین نخستوزیر و ریس دولت قبل از انقلاب پیدا کرد.
در دیگر کشورهای جهان هم اگر نگاه کوتاهی بیاندازیم، موارد متعدد از این دست محدودیتها بر علیه دولتمردان قابل دستیابی خواهد بود.
اما همه این موارد اشاره شده و نشده با آنچه امروز در مورد ریسجمهور سابق ایران اتفاق افتاد متفاوت است.
اغلب ریسجمهور، نخستوزیر و یا رییس دولتهای ممنوعالخروج شده و دچار محدودیت سیاسی و قضایی شده، در کشورهایی دچار این محدویتها شدهاند که نظام سیاسی اجتماعی آن کشور دچار یک تحول اساسی بهواسطه یک انقلاب یا «کودتا» شده است که بهطور مستقیم یا غیرمستقیم رفتار سوء و اشتباه همان ریس، نارضایتی عمومی را در پی داشته و اصرار بر آن رفتار و اشتباهات و بیتوجهی به اعتراضات و نارضایتیها انقلاب و کودتا را بهدنبال داشته است، یا فساد اخلاقی یا مالی باعث برکناری و ایجاد محدویت شدهاست.
هیچکدام از دلایل فوق در مورد آقای «خاتمی» صدق نمیکند. رفتار ایشان طی دو دوره فوق رضایت عمومی و شدید اغلب شهروندان ایرانی و همچنین تحسین و تشویق جهانی را در پی داشته است. شاید بتوان ادعا کرد که در این مورد وضعیت آقای خاتمی در مقایسه با تمام ریسجمهوران سابق کشور بعد از انقلاب بینظیر است. رای خیرهکننده ایشان در دوره دوم گواه کوچکی بر این ادعاست. ضمنا پس از پایان ریاستجمهوری، هیچگونه گزارشی مبنی بر تخلف مالی و سوءاستفاده از قدرت توسط ایشان از طرف قوه قضاییه مشاهده نشد.
اما با اینهمه امروز صبح از سفر ایشان به کشور «ژاپن» به دنبال دعوت آن کشور برای شرکت در اجلاس سالانه «شورای تعامل در زمینه خلعسلاح هستهای»، جلوگیری شد.
این خبر و اتفاق پیش از آنکه برای من ناراحت کننده باشد، خوشحالکننده بود. دوستان نزدیک شدت اراده نویسنده به ایشان را جدای از علائق سیاسی و اجتماعی میدانند و من کمترین هراسی از بروز این علاقه ندارم. اما همچنانکه قبلا به تلویح اشاره کردهام و اکنون بار دیگر و اینبار به تصریح اعلام میکنم؛ آقای «خاتمی» «مهدی کروبی» و «موسوی» و دیگر رهبرانی که اینروزها بهعنوان رهبران جنبش سبز یا در زندان دوره محکومیت خود را طی میکنند، یا بهتازگی از زندان رها شدهاند و یا در انتظار احضار و زندانیشدن روز را به شب میرسانند، و یا آنانکه در چنین دستهای طبقهبندی میشوند و اکنون خارج از کشور بهسر میبرند، با وجود چنین محدودیتها بهتر و بیشتر از گذشته متوجه رفتار سوء آنهنگام که در راس هرم قدرت بودند و یا بعدا خواهند بود میشوند.
اشتباه نکنید بنده به هیچ عنوان اتهام بدون پشتوانه و سندی را متوجه هیچکس خصوصا افراد فوق یادشده نمیکنم. اما از نظر من بعضی از سکوتها و تاییدهای بدون توجیه و از سر محافظهکاری آقایان، در دوره های گذشته، سوءاستفاده از فرصت خدمتی محسوب میشود، که شهروندان برای دفاع از حقوق خود به آنها با رای مستقیم تفویض کردهاند. و کارنامه آقایان از این نوع محافظهکاریها و سکوتها و کوتاهآمدنها سرشار است.
و اما از طرف دیگر، شایعه ممنوعالخروج بودن آقای خاتمی کمتر از یکماه پیش در رسانههای وابسته به دولت انعکاس وسیعی یافت. دفتر آقای خاتمی و جریان محدود و اندک اطلاعرسانی جنبش سبز شایعه فوق را تکذیب کرد. اما آقای «خاتمی» قصد مسافرت داشتند و شایعه را پیشزمینه اقدام تشخیص دادند و در یک اقدام بسیار کریه و زشت، دفاع از اصل متحجرانه «ولایتفقیه» را بهعنوان فرار به جلو و راه چاره در دستور کار قرار دادند.
این اقدام البته بلافاصله واکنش سریع جنبش سبز را بهدنبال داشت. اما خوشبختانه آخرین تیرهای ترکش آقای خاتمی و دوستان ایشان برای دفاع از تحجر ورشکسته قرون وسطایی و پیبردن به اشتباه سی سالهشان نیز پرتاب شد و دیدند که به هدف نخورد و نتیجهای را در برنداشت.
حالا ایشان مانده است و حکومتی که براساس یک کودتای حسابشده با استفاده از محو آزادی، محدویت آگاهی و اطلاعات مردم و دروغگویی و عوامفریبی و پس از اینها، قبضهکردن تمام ارکان قدرت در کشور و نهایتا سرقت آشکار آرا مردم بر سر کار است و با سرمایههای اساسی و ارزشمند این کشور همان میکند و بلکه بسیار بدتر که رژیم سلطنتی «پهلوی» میکرد.
و دور نخواهد بود که با دست این ملت و نمایندگان واقعیشان ریسجمهور ناحق و دروغگو «ممنوعالخروج » باشد.
آیا زمان آن فرا نرسیده است که آقای «خاتمی» سرنوشت خود را از سرنوشت سیاه دولتمردان امروز و پشتیبانان اصل البته مترقی؟؟؟«ولایت فقیه» جدا نماید؟