وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۸۲ مطلب با موضوع «رسانه» ثبت شده است

چشم‌ها را باید شست

دوشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۰، ۰۶:۳۵ ق.ظ

 اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری توصیه موکد دارد که روزنامه‌نگار باید تمام تلاش خود را به‌کار گیرد، تا از هرگونه قضاوت و پیش‌داوری نسبت به موضوع خبر، پرهیز نموده، و اخبار را بدون کم‌ترین جهت‌گیری مثبت یا منفی، با بی‌طرفی کامل گزارش نماید.

اگرچه بی‌طرفی مطلق و عاری‌بودن از قضاوت کار بسیار سختی است، و حرفه‌ای‌ترین و اخلاقی‌ترین و باسابقه‌ترین خبرنگاران و روزنامه‌نگاران نیز گاها در معرض خطر لغزش در مقابل اخبار یا سوزه‌هایی که به دلایل شخصی نسبت به آن علاقه یا کینه دارند قرار می‌گیرند؛ و احتمال لغزش‌های اندک نمی‌تواند صددرصد منتفی باشد، با این حال لغزش‌های بزرگ و آشکاری که به‌سادگی دست رسانه و خبرنگار و تنظیم‌کننده گزارش آن‌را در عدم بی‌طرفی و رعایت‌نکردن این اصل بدیهی رو کند، به‌راحتی می‌تواند اعتبار و آبروی حرفه‌ای رسانه را به‌مخاطره انداخته و رسانه را در دراز‌مدت با مشکل مواجه نماید.

وب‌سایت «خبرنگاران سبز» که چنان‌که از نام‌َش پیداست منعکس‌کننده اخبار مربوط به جنبش سبز می‌باشد و طی همین مدت کوتاه حضور، به‌رغم تمام محدودیت‌های موجود، موفق‌شده جای‌گاه خود را در بین رسانه‌های مجازی هم‌سو با جنبش سبز پیدا نماید، و بر این اساس از آن توقع بی‌طرفی مطلق نسبت به موضوعات اخبار و گزار‌ش‌های آن نمی‌رود، اما شایسته است که برای حفظ اعتبار اخلاقی خود از بعضی از لغزش‌های مشخص اخلاقی برحذر باشد.

پوشش خبر مربوط به «پاشیدن رنگ سبز» بر بنر تبلیغاتی فیلم «اخراجی‌ها۳» بر سردر سینمایی در شهر «آمل» (+) اگرچه یاد‌آور رفتار ناشایست آقای «دهنمکی» کارگردان فیلم در دهه هفتاد می‌باشد، اما از آن‌جا که رفتار یادشده توسط آقای «دهنمکی» در آن زمان غیراخلاقی و مستوجب نکوهش بود، رفتار شبیه‌سازی‌شده امروز دوستان سبز ما هم در شهر آمل رفتاری خلاف اخلاق و مستوجب نکوهش و تذکر است و شایسته بود این خبر با روی‌کرد منفی توسط این رسانه سبز منعکس‌شده و به دوستان ما که از تمسخر جنبش توسط کارگردان و فیلم او ناراحت بوده و ناراحتی‌شان را به این شکل بیان نموده‌اند، با یاد‌آوری رفتار دهه گذشته کارگردان توصیه می‌شد که:
چشم‌ها را باید شست
جور دیگر باید دید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۰ ، ۰۶:۳۵
علی مصلحی

حدود یک‌سال پیش «سبزلینک» در فضای مجازی فعالیت خود را آغاز کرد. همان زمان اکثر دوستانی که هم‌دیگر را به این وب‌سایت دعوت می‌نمودند، مهم‌ترین شعارشان این بود که این سایت در آینده‌ای نزدیک یک «بالاترین» خواهد بود. اگرچه نحوه کار این وب‌سایت با اندکی تفاوت چیزی در حد «بالاترین» بود، و مهم‌ترین هدفش ــ چنان‌که از نامش پیدا بود ــ پوشش‌دادن و معرفی اخبار جنبش سبز در فضای مجازی بود؛ اما با وجود همه این ویژگی‌ها نه‌تنها نتوانست یک «بالاترین» باشد، بلکه حتی نتوانست در جذب کاربر و گسترش فعالیت به معدل قابل‌قبولی در بین سایت‌های مشابه دست یابد. این درحالی بود که اکثر کاربران «بالاترین» ، «دنباله» ، «سبزفتو» و فعالین سبز در فضای مجازی در این سایت عضو شده و فعالیت نمودند، اما اقبال عمومی آن‌طور که تصور می‌رفت متوجه این سایت نشد.

یکی دوسال قبل از آن وب‌سایت «دنباله» با همین ویژگی و کارکردی تقریبا شبیه «بالاترین» در فضای مجازی فعال بود و توانسته بود کاربران و مخاطبان خاص خود را هم جذب نماید. کد مخصوص ارسال لینک به این سایت هم تقریبا در سطحی نزدیک به «بالاترین»، در اکثر وبلاگ‌ها و وب‌سایتها وجود داشت اما این وبسایت هم هیچگاه نتوانست به سطحی از موفقیت فوق‌ا‌لعاده‌ای که «بالاترین» بدان دست یافته بود دست یابد.
این در شرایطی بود که عضویت در این سایت‌ها و بازکردن حساب کاربری بدون هیچ‌گونه محدودیتی وجود داشت، و عضویت در «بالاترین» محدودیت داشته و بدون دعوت‌نامه امکان‌پذیر نبود و پروسه گرفتن این دعوت‌نامه هم تقریبا سخت طراحی شده و خود محدودیت دیگری داشت.

با این‌همه تمایل کاربران اینترنتی به عضویت در «بالاترین» با وجود محدودیت پیش‌گفته هر روز بیش از پیش بود. هنوز هم این تمایل و علاقه وجود دارد و درست هم هست. «بالاترین» علی‌رغم بعضی از انتقادهای درست که به تصمیمات اخیر مدیریت آن می‌شود، و ظاهرا وارد هم می‌باشد، اما این سایت طی چند سال فعالیت به‌خوبی توانسته جای‌گاه مناسب خودرا پس از فراز و فرودهای بسیار و آهسته‌آهسته پیدا کند، و طی این مدت خدمات و پشتیبانی لازم را در اختیار کاربرانش قرار داده‌است و افرادی که امکان عضویت در این سایت نداشته‌اند هم به نوعی استفاده لازم خود از خدمات این وب‌سایت را داشته‌اند. اگرچه تنهاشدن و نبودن رقیب، به‌خودی خود ظرفییت انحراف را ایجاد می‌کند و شاید بتوان گفت که منشاء انحراف اخیر «بالاترین» و اعتراض کاربران آن همین ویژگی بدون رقیب و یکه‌تازبودن آن است، و به این دلیل وجود سایتی با ویژگی‌ها و قابلیت‌های «بالاترین» می‌تواند سوپاپ اطمینان و ابزار هدایتی برای جلوگیری از انحراف احتمالی باشد و از این منظر حضور وب‌سایت‌های «ریشه‌ها»، «روزنامه» و «آزادگی» را باید به فال نیک گرفت. اما متاسفانه باید گف سربرآوردن سرزده این سایت‌ها به این شکل و آن‌هم به فاصله زمانی بسیار محدود، بیش از آن‌که نشانه خوبی را نوید بدهد، متاسفانه نشانه زنگ خطری برای این سایت‌هاست که قبلا برای سایت‌های مشابه‌ «دنباله» و «سبزلینک» به‌صدا درآمده و ظاهرا مدیران سایت‌های جدید آن‌را نشنیده‌اند.

یک نکته را متذکر شوم؛ من با افتخار در همه این وب سایت ها عضو هستم و همین دوهفته پیش حساب کاربری فعال من و همه دوستانی که با دعوت من در «بالاترین» عضو شده بودند، بسته شده. اما با این وجود من انتقادات تند و بی‌سابقه حدود یک ماه اخیر به این سایت را کمی بی‌انصافی و قدرناشناسی تعبیر می‌کنم و به همان اندازه که معتقدم کاربران به «بالاترین» ارزش داده‌اند، معتقدم که «بالاترین» هم متقابلا به کاربران خود خدماتی را داشته است.

اما به‌عنوان یک کاربر تقریبا فعال در عرصه مجازی، علاقه‌مندم احتیاط و تجربه بش از پیش وجه همت و سرمشق همه ما و خصوصا سایت‌های جدید باشد تا قبل از آن که شرایطی فراهم شود که نتوان اعتبار از دست رفته را بازیابی نمود& دست به اقدامات شتاب‌زده نزنیم.

من و همه کاربران «بالاترین» و کاربران سایت‌های جدید بسیار خوشحال خواهیم بود که آقای «یحیی‌نژاد» وب‌سایتهای جدید را نه به‌عنوان رقیب که به‌عنوان رفیق و هم‌راه نگاه کرده و متقابلا مدیران و کاربران وب‌سایت‌های جدید هم از هم‌اکنون خود را رقیب «بالاترین» حس نکرده و معرفی ننمایند. ضمن این‌که البته لازم است شرایط این دو دسته کمی با هم متفاوت باشد تا هر کاربری بنا به شرایط هر سایت و علایق خود یکی را انتخاب نموده و فعالیت خود را روی آن متمرکز نماید.

درهمین رابطه:
مرگ مغزی بالاترین
دست بالای دست بسیار است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۸۹ ، ۱۳:۴۲
علی مصلحی

ساندیس نیوز، ساندیس سایبری

پنجشنبه, ۹ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۰۶ ب.ظ
واژه «ساندیس» پس از انتخابات جنجالی ریاست‌جمهوری دهم و اعتراضات گسترده به نتایج آن وارد ادبیات سیاسی طنز ایران شد و به‌دلیل این‌که شرکت‌کنندگان در تظاهرات تبلیغی و نمایشی برای تبلیغ سلامت انتخابات و کلا مدافعان نظام، با این نوشیدنی پذیرایی می‌شدند، این نوشیدنی خاص، بار منفی «کودنی» «ابلهی» «حزب‌‌بادی» و معانی معادل آن‌را به‌خود گرفت و به شکل گسترده توسط طنزپردازان جنبش سبز مورد استفاده قرارگرفت.

در نوشته‌ها و طنزهای اعتراضی «ساندیس‌خور» معادل کسانی بود که در نهایت جهالت و صرفا جهت نوشیدن یک نوشیدنی بی‌ارزش، به کم‌ترین بها حاضر بودند در مقابل خیانت‌های آشکار مسؤلین نظام در حق توده‌ها، سکوت نموده و نه‌تنها سکوت نموده که در مانورهای تبلیغی آن‌ها نیز شرکت گسترده داشته باشند، و بدتر از آن در عملیات سرکوب مردم نیز شرکت نمایند.

با این توضیح، این کلمه در حکم ناسزایی تلقی می‌شد که معترضان به نتایج انتخابات به مدافعان به سلامت انتخابات و طرف‌داران حاکمیت و البته توده جاهل آن نثار می‌کردند.

حالا اگر شما با وبلاگی با نام «ساندیس‌نیوز» برخورد کنید، بلافاصله گمان می‌کنید این وبلاگ متعلق به اهالی جنبش سبز است. اما این‌طور نیست این وبلاگ که از دو روز پیش روی فضای مجازی فعال شده، با توجه به شکل و ظاهر آن، هم‌چنین لینک‌های معرفی‌شده در سمت چپ وبلاگ، حکایت و روایت از تعلق آن به دوستان حزب‌اللهی و بسیجی مدافع‌نظام و ولایت و طبقه‌بندی شده در ۶۳درصدی می‌کند که به «سران فتنه» رای نداده‌اند، و ضمنا حالا در قالب سربازان کوچک ارتش سایبری نظام شناخته می‌شوند.

از طرف دیگر تعداد قابل‌توجه برچسب‌ها و کلمات کلیدی متعلق به «حسین‌قدیانی» و وبلاگ قطعه ۲۶ نشانه‌ای دیگریست از این‌که مدیر یا مدیران این وبلاگ از دوستان نزدیک این نویسنده جوان هم‌سو و هم‌صدا با روزنامه «کیهان» می‌باشند.

طنز مضحکی در نام‌گذاری وبلاگ نهفته است. این نام، پیش از آن‌که نقد «جنش‌سبز» باشد، تمسخر کاروانیان ۹ دی ۸۸ است و این تمسخر نه به دست رسانه‌های بیگانه یا خودی‌های بیگانه‌نشین، که توسط همان ارتش سایبری و البته از روی جهلی که از شرب «ساندیس» دست می‌دهد، صورت می‌پذیرد.
 و این جای تعجب نیست. چه این‌که اگر غیر از این می‌بود جای تردید و تعجب داشت.

اما از این‌ها که بگذریم، واقعیت جالبی در این اتفاق مجازی و مضحک و اصطلاحا حضور سایبری نهفته است. ۶۳ درصدیان طی دو سال گذشته تبلیغات فراوانی برای ایمیل ملی و اینترنت ملی و حمایت‌های جدی و آشکار از میزبانان وبلاگ وطنی ‌نمودند و در همان حال سیل وبلاگ‌نویسان و فعالان عرصه خبر ورسانه و روزنامه‌نگاری آنلاین بودند که بی‌توجه به این تبلیغات در حال کوچ به سرویس‌های اینترنتی بیگانه بودند، هم به دلیل عقب‌ماندگی فنی هم مسائل امنیتی و البته نوعی اعلام اعتراض به حاکمیت. حالا جالب است که هم‌راهان سایبری و شاخه اینترنتی این جماعت وبلاگ خود را روی دامنه‌ COM ثبت نموده و از ثبت وبلاگ خود رو دامنه ملی و وطنی IR‌ امتناع نموده‌اند.
این‌هم البته یکی از فوائد بسیار نوشیدن «ساندیس» است که فبلا درباره آن توضیح داده شد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ دی ۸۹ ، ۱۲:۰۶
علی مصلحی

روز بلاگ‌ِستان فارسی مبارک

سه شنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۸۹، ۰۲:۴۱ ب.ظ

«... ابتدا کلمه بود...»
و حالا هم فقط «کلمه» هست. بزرگ‌ترین و برترین سرمایه یک انسان. سرمایه‌ای که اصل زندگی است. مرگ ندارد و نمی‌توان آن‌را به بند کشید. نمی‌توان آن‌را به اسارت برد. نمی‌توان آن‌را زندان کرد.
و برای یک نویسنده مهم‌ترین لذت آنست که «کلمه» را زندگی می‌کند. و برای یک «وبلاگ»نویس هم.
و این سرمایه و ثروت شاید بتوان گفت مهم‌ترین و به‌تر و بیش‌تر بگوییم تنها سرمایه و ابزار «وبلاگ‌نویس» است.

امروز روز «کلمه» است برای ما «وبلاگ»نویسان ایرانی. شانزدهم شهریور روزی است که اولین «وبلاگ» ایرانی متولد شده‌است.
و از آن‌روز به این طرف، سهام عدالت «کلمه» عادلانه بین همه نویسندگان و «وبلاگ»‌نویسان ایرانی توزیع شده‌است.
اما آیا بعد از آن هم امکان زیستن «کلمه» برای همه عادلانه بوده‌است؟
این سؤالی است که پاسخ آن هوش‌یاری و همت بیش‌تر اهالی «وبلاگ‌ِستان» را طلب می‌کند.

از چند روز پیش با همت پی‌گیر و ستایش‌مند «بلاگ‌نوشت» «وب‌گاه رسمی بلاگ‌ِستان فارسی» راه‌اندازی شده‌است. از حالا بیاییم عضوی هر چند کوچک از این جامعه بزرگ باشیم.
****
از اولین ماه‌های شروع به‌کار «سردبیرخودم» من مشترک فید این وبلاگ بوده‌ام. اگرچه با اکثر نوشته‌های این وبلاگ و بعد هم وبلاگ دیگر آقای «حسین درخشان» به نام «بچه قلهک» که امروز در محاق توقیف هست، مشکل داشته و دارم، اما این به هیچ عنوان چیزی از بار مسؤلیت من در مقابل یک دوست «وبلاگ‌نویس» و یکی از تاثیرگذارترین‌ها در جامعه «وبلاگ» ایرانی کم نمی‌کند.

«حسین درخشان» بیش از یک‌سال است که در بند است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۸۹ ، ۱۴:۴۱
علی مصلحی

دستخوش «ابطحی» به «کیهان»

چهارشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۸۹، ۱۱:۲۷ ق.ظ

نقلی است که روزی روزگاری زن و مردی در مسیری اسیر راه‌زنانی شدند. راه‌زنان دستان مرد را بسته و برای آزار او همسرش را مجبور نمودند که در حضور او برایشان برقصد. زن به دستور راه‌زنان عمل کرد. پس از رها شدن از شر راه‌زنان، مرد همسرش را تحویل نمی‌گرفت. زن ناراحت شده و از همسرش می‌پرسد: چرا باید از من ناراحت باشی در حالی‌که من مجبور به رقص بودم و چاره‌ای نداشتم؟ و مرد در پاسخ می‌گوید: از رقصیدن چاره‌ای نداشتی اما خوش‌رقصیت برای چه بود؟

«محمدعلی ابطحی» اولین لحظات پس از انتخابات دستگیر شد و پس از حدود سه ماه تحمل انفرادی و شکنجه و بازجویی در دادگاه علنی و در مقابل دوربین‌های تلوزیونی به خطاها و اشتباهات خود در جریان انتخابات دهم ریاست‌جمهوری اقرار و اعتراف کرد.
تا این‌جای کار هیچ‌گونه ملامتی متوجه او نیست. اما در قسمتی از اعترافات توسط او اتهاماتی متوجه اشخاصی دیگر شد که علی‌رغم اشکال ولی با توجه به حساسیت شرایط از او نادیده گرفته شده یا به دیده اغماض نگریسته شد.

«ابطحی» چند ماه بعد پاداش این خوش‌خدمتی خود را دریافت کرد و علی‌رغم اقرار به گناهان سنگین آزاد شد. اما هیچ‌کس نه دادگاه علنی از دیگر زندانیان هم‌راه «ابطحی» دید و نه اقراری از آن‌ها شنید و نه متوجه آزادیشان شد. گویا آزادی به شرط اقرار در مقابل دوربین بوده‌است و شامل حال آنانی که حاضر به پذیرش چنین شرطی نشده‌اند نمی‌شده.

پس از آزادی هیچ‌کس بر «ابطحی» و هم‌راه دیگر او «عطریانفر» نه‌تنها ایرادی نگرفت که با آغوش باز از آن‌ها استقبال‌شده، جمعیت انبوه جنبش سبز سعی نمود مرحم زخم‌های دوران بازداشت آن‌ها باشد.

اما «ابطحی» از این محبت‌ها دچار توهم‌شده و اینک برای برکشیدن خود به جای‌گاه سابق و هم‌راه‌شدن با سرنشینان «کشتی نظام» به رقص اجباری در زندان و شرط آزادی، خوش‌رقصی خارج از زندان را اضافه نموده و پس از نوشتن پستی سراسر غلط در وبلاگ‌َش و پس از واکنش منفی توامان اهالی جنبش سبز و روزنامه «کیهان» و در راستای تکمیل همان خوش‌رقصی و پست‌نوشته غلط، یاداشتی را برای روزنامه «کیهان» ارسال نموده و از واکنش منفی آن روزنامه گله نموده‌است.

البته ایشان اختیار خود را دارند که حتی در خط و فرمان «حسین شریعتمداری» و هم‌صدا با «کیهان» هم بنویسند و از گذشته سی ساله خود تبری بجویند. کاری که «پیام فضلی‌نژاد» به‌عنوان مثال انجام داد.
اما شایسته است بداند و در جریان باشد که «جنبش سبز» قسمت عمده‌ای از مقاومت و پیروزی‌های بزرگ خود را از مقاومت زندانیان سرافرازی وام می‌گیرد که حسرت یک آه را علی‌رغم تحمل شدیدترین و طولانی‌ترین شکنجه‌ها بر دل حاکمیت نهاده‌اند.

«جنبش سبز» پیام و راه‌برد اصلی حرکت خودشان را از ورای سکوت سبز شرف آل‌قلم «احمد زید‌آبادی»، شرف جنبش دانشجویی «مجید توکلی» و حر بزرگ زمان «محمد نوری‌زاد» و امثال‌هم می‌گیرند و منتظر تامل و تعامل «سید محمد خاتمی» و «میرحسین موسوی» و « شیخ شجاع» با سران کودتا نمی‌مانند.

آقای «ابطحی» می‌توانند و حق دارند که از رونامه معلوم‌الحال «کیهان» گله کنند که چرا در صفحه ۲ بار دیگر پرونده‌ای برای ایشان بازشده‌است. اما شایسته است توجه داشته باشند که؛ جنبش عظیم مردمی و سبز ایران بزرگ‌ترین افتخارشان داشتن پرونده‌های متعدد و متکثر نزد روزنامه «کیهان» است و روز و روزگاری که قرار باشد روزنامه «کیهان» و «حسین شریعتمداری» از آن‌ها دفاع نمایند را روز مرگ و انتحار سیاسی خود می‌دانند.

و در خاتمه آقای «ابطحی» می‌توانند هر کسی که می‌خواهند باشند. اما اگر بنا بر اعترافات خود در دادگاه و در نوشته‌های بعد از آن قبول دارند که پیش از تولد جنبش سبز قصد براندازی نظام را داشته‌اند و اکنون پشیمان شده‌اند، شایسته است بدانند که جنبش سبز پیش از ۲۲خرداد قصد داشت «میرحسین موسوی» یا شیخ «مهدی کروبی» شجاع را بر کرسی ریاست‌جمهوری بنشاند. پس از کودتای انتخاباتی برای پس‌گرفتن رای خود قیام کرد و پس از مشاهد خشونتی که غیرقابل‌باور می‌نمود، اینک به کم‌تر از مجازات قاتلین خواهران و برادران شهید خود و و بازپس‌گیری تمامی مناسب غصبی از حاکمیت نامشروع جاری راضی نخواهد شد و در این پروسه رهبران جنبش تا زمانی تحمل خوهند شد که در کنار جنبش و وفادار به شعارهای عمده و اصلی جنبش «نفی و پرهیز از تمامی اشکال خشونت» «صداقت کامل و شفافیت تمام در مواضع» و «احترام به آزادی‌های برابر برای همه انسان‌ها باهر نوع تفکر» باشند، و کوچک‌ترین تعامل با حاکمیت خشونت به جدایی کامل‌ِشان از جنبش منجر خواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۸۹ ، ۱۱:۲۷
علی مصلحی

از «شریعتمداری» تا «سجادی»

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۰۳ ق.ظ
من آقای «داریوش سجادی» را خیلی نمی‌شناسم و به‌خوبی نمی‌دانم که مقام علمی‌اش چیست و کارنامه قلمی‌اش کدام‌ست. تنها در آستانه انتخابات دهم ریاست‌جمهوری نامه سرگشاده‌اش به شیخ شجاع را به خاطر می‌آورم که از «کروبی» خواسته بود پاسخ به «حسین شریعتمداری» را به او واگذار نماید.

آقای «سجادی» در جدیدترین نوشته وبلاگ‌اش مقاله‌ای نوشته که سخت است باور کنی این نوشته مال اوست . چه این‌که با همه عدم آشنایی من با او، نمی‌باید ادبیات او چیزی باشد شبیه مقالات تخریبی «حسین شریعتمداری» در«کیهان».

 این نوشته او آن‌قدر به آن نوشته‌ها نزدیک و شبیه است که آدمی را به اشتباه می‌اندازد که نکند وبلاگ او توسط ارتش سایبری «کیهان» حک، و مقاله‌ای از آقای «شریعتمداری» در وبلاگ او بارگذاری شده باشد.

اصل نوشته می‌خواسته است که مثلا نقد یک خبط آشکار «مسعود بهنود» در آخرین نوشته وبلاگ‌اش باشد اما نا خواسته هجو و تخریب بسیار زشت او از کار درآمده‌است. و تاکید می‌نمایم ناخواسته که می‌دانم و می‌دانید آقای «سجادی» معمولا این‌گونه بی‌پروا نبوده و نیست. و مطمئن هستم که مرا بر بی‌پرواییم نسبت به خودش خواهد بخشید.

 نه قصد تطهیر «بهنود» را دارم که خطا کرده و نه قصد تخریب «سجادی» را که خطا بر خطا نوشته است. اما نوشته حاوی جعلیات و نتیجه‌گیری‌های خلاف اخلاقی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت.

«مسعود بهنود» اخیرا در وبلاگ‌َش عکسی از آقای «کوچک‌زاده» منتشر نموده که ظاهرا اولین‌بار توسط یکی از رسانه‌های غربی انعکاس وسیع یافته و مربوط است به مراسم استیضاح مرحوم «علی کردان» در دولت نهم و باز ظاهرا هنگام نطق موافق استیضاح آقای «علی مطهری».
 «بهنود» یک خطای تاریخی در قرائت عکس مرتکب شده و نوشته است که این عکس مربوط است به آخرین درگیری لفظی بین آقایان «مطهری» و «کوچک‌زاد» در مجلس هشتم.

تا این‌جای کار مناقشه‌ای نیست .اما «بهنود» متذکر شده است که در عکس آقای «کوچک‌زاده» اشاره بی‌ادبی نسبت به «مطهری» دارد و آقای «سجادی» معتقد است که این اشاره کار فتوشاپ است و آقای «بهنود» فتوشاپ را نشناخته است.

بر فرض که چنین باشد . آیا آقای «بهنود» و ملت ایران و همه آن‌ها که از طریق اینترنت و موبایل و رادیو شنیدند که حضرات از رکیک‌ترین کلمات نسبت به هم‌دیگر استفاده کردند هم باید باورکنند که کلمات ردوبدل‌شده در مجلس فتوشاپ بوده؟

در ادامه آقای «سجادی» «بهنود» و دوستان هم‌فکر او را مخاطب قرار می‌دهد و می‌پرسد: مگر از این بی‌نزاکتی‌ها در تمام مجالس کشورهایی که قبله آمال شما هستند اتفاق نمی‌افتد که شما این مورد را چماق کرده‌اید؟ و در پاسخ این کم‌ترین هم‌فکر آقای «بهنود» به‌نمایندگی و البته با کسب اجازه عرض می‌کنم: نه‌تنها اتفاق می‌افتد که به‌مراتب هم بیشتر. اما هیچ کشوری غربی که با فرض شما قبله آمال من و امثال من است شما سراغ نخواهید داشت که دبیر شورای نگهبانش مدعی باشد: «امام زمان اسامی دربست حضرات نمایندگان دوره‌های هفتم و هشتم را دریافت و تنفیذ نموده‌است».

مسلما وقتی نماینده‌ای در پوسترها، بولتن‌ها، و نطق‌های تبلیغاتیش مدعی می‌شود که اهل تهجد و شب‌زنده‌داری به‌جای تخصص است، البته که «بهنود» و بنده و امثال‌هم توقع داریم در نطق‌های مجلس رعایت ادب و نزاکت را بسیار بیش‌تر از دیگران داشته باشند.

در ادامه آقای سجادی به گاف دیگر «بهنود» در موردعکس حاشیه مراسم ارتحال امام اشاره می‌کند که با توجه به این‌که در این‌جا من به تفصیل درباره آن نوشته‌ام از آن می‌گذرم.

و اما در ادامه ایشان مدعی است که درحالی که درجریان زلزله بم سیستم تلفن هم‌راه به کلی قطع بوده، آقای «بهنود» به دروغ مدعی شده‌است که کسی با او تماس گرفته و اعلام نموده است «ارگ بم سالم است».
این خبر که ارگ بم سالم مانده مشخص است که دروغ بوده. حالا «بهنود» دروغ گفته یا کسی که با او تماس گرفته ؟ الله‌اعلم؟ اما این‌که در آن‌روزها سیستم تلفن هم‌راه قطع بوده هم دروغ است و به استثنای حوزه مغناطیسی امواج در اطراف شهر بم آن‌هم به مدت کوتاهی از زمان زلزله،در سایر نقاط کشور این سیستم کم‌ترین اشکالی نداشت و بعید نمی‌نماید کسی از نقطه دیگری غیر از حوزه مغناطیسی بم زنگ زده و دروغ گفته باشد.
در ثانی علاوه بر سیستم تلفن هم‌راه زاغارت ایران، دنیا چندین سال است که به سیستم تلفن هم‌راه ماه‌واره ای مجهز شده و بعید نیست خبرنگاری در منطقه با استفاده از چنین تلفن هم‌راهی با آقای «بهنود» تماس گرفته و منشا چنین به قول ایشان «گاف»ی شده‌باشد.

و اما در ادامه زبان نوشته آقای «سجادی» کاملا «کیهان»ی می‌شود و در نقش وکیل‌مدافع جنازهای شهدای والامقام دفاع مقدس، اعتراض دانشجویان به دفن جنازه‌ها در محیط دانشگاهی را زیر سؤال برده و با سخیف‌ترین نگاه و نازل‌ترین ادبیات سعی در توجیه یک رفتار ضداجتماعی به‌عنوان یک رفتار ارزشی دارد.
 گذاشتن تصویر جنازه مطهر یک شهید دفاع مقدس در کنار تصویر عریان یک بانویی که به هرحال برای خودش حقوق و شخصیت مستقلی دارد، و گرفتن نتیجه بسیار زشتی که اگر به جای جنازه شهدای مظلوم و گمنام دفاع مقدس، قرار بود جنازه این خانم در دانشگاه دفن شود، آقایان قالی قرمز پهن می‌نمودند!

آقای سجادی! واقعا خجالت‌آور است! به عنوان یک انسان از شما می‌خواهم از خانواده ارج‌مند شهدا عذرخواهی کنید. برایتان احترام قائل بوده و خواهم بود اما این کج‌فهمی و اهانت‌تان را به‌ هیچ عنوان نمی‌فهمم. از این قیاس زشت شما به چنین نتیجه‌ای هم می‌توان رسید که مردم به صرف دوست ‌اشتن و محبت شدید، علاقه داشته باشند جسد عزیزان‌ِشان پس از مرگ در منزل دفن شود.
این قیاس کریه شما پس از اهانت مستقیم به شهدای دفاع مقدس، اهانت به اصل انسانیت و واقعیت انکارناپذیر مرگ است.

آقای سجادی! در جام جهانی ۸۶ مکزیک که قهرمانی آرژانتین با معرفی اعجوبه فوتبال «مارادونا» را به‌همراه داشت، روزنامه‌ها می‌نوشنتد؛ بعضی فوتبالیست‌ها که در فوتبال و تکنیک نمی‌توانند برای خود شهرتی دست و پا کنند، با خطاکردن بر روی فوتبالیست‌های معروف و مشهور (مارادونا) برای خود شهرت دست و پا می‌کنند.
«مسعود بهنود» با سابقه نیم قرن فعالیت قلمی و مطبوعاتی و هم‌کاری با غول رسانه‌ای دنیا «bbc» و به شهادت کارنامه پرتعداد قلمی‌اش به اندازه کافی کسب شهرت و اعتبار نموده‌است و نیازی به کسب شهرت کاذب ندارد. اما این بعضی‌ها هستند که سعی دارند با خطاکردن بر روی او برای خود اعتبار و شهرتی دست و پا نمایند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۸۹ ، ۱۰:۰۳
علی مصلحی

رسوایی رسانه‌ای کودتاییان

سه شنبه, ۱ تیر ۱۳۸۹، ۱۱:۲۲ ق.ظ

سایت «الف» دو روز بعد از مراسم سال‌گرد «آیت‌الله خمینی» در گزارشی ضمن تایید سیلی‌خوردن وزیر دفاع توسط «سید حسن خمینی» اعلام کرد که خبر این اتفاق را از همان بعد‌ازظهر جمعه در اختیار داشته ولی به دلیل حفظ حرمت بیت آیت‌الله «خمینی» از انتشار آن خودداری نموده‌است.

این گزارش زمانی منتشر می‌شد که صفحه فیس‌بوک مربوط به «سیدحسن خمینی» هرگونه درگیری در مراسم را قویا تکذیب می‌کرد و دو روز بعد از آن هم در گزارش رسمی «محمدعلی انصاری» دبیر ستاد مرکزی بزرگ‌داشت، خطاب به حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین «سیدحسن خمینی» رسما تایید و مشخص شد که وزیر محترم کشور، نه به‌دلیل درگیری که به‌دلیل جراحی سینوس‌های بینی که چند روز قبل از مراسم انجام‌شده، در بیمارستان بستری و در روز حادثه علی‌رغم نقص بهبودی خود را به مراسم رسانده و بعد از آن بلافاصله برای ادامه معالجه راهی بیمارستان شده است و کمترین درگیری فیزیکی بین ایشان و «سیدحسن خمینی» و یا «محمدعلی انصاری» اتفاق نیفتاده.

 بنابراین خبر و گزارش سایت «الف»، که از سایت‌های دوست و برادر کپی و برای آن‌که در ماراتن «حرفه‌ای‌نمایی» رسانه‌ای عقب نماند، دروغی را بر دروغ دیگر پیوست، و ادعا نموده‌است که از اصل خبر مطلع بوده، اما «برای حفظ حرمت بیت امام (ره)؟؟» اقدام به انتشار آن ننموده است، از اصل جعلی و کذب است.

اما پس از انتشار خبر و مشخص‌شدن مراتب موکد کذب آن از طرف مراجع رسمی مربوط و منتسب به بیت آیت‌الله «خمینی»، سایت مذبور نه‌تنها هیچ‌گونه اقدامی جبرانی، چه در راستای اخلاق حرفه‌ای رسانه‌ای و چه در رابطه با «حفظ حرمت بیت امام» از خود نشان نداد، بلکه در یک نعل وارونه‌زدن و یک رفتار خلاف اخلاق دیگر، یک حادثه مشخص در حاشیه مراسم ۱۴خراد امسال را به‌نحو مضحکی وارونه گزارش و تحلیل نمود تا شاید به خیال خام خود پرده‌ای بر افتضاح به‌بارآمده، کشیده و حفظ آبروی نداشته کند.

عکس ذیل در همان بلبشوی چهارده خرداد و در غفلت سران کودتا توسط خبرگزاری «فارس» روی خروجی عکس خبرگزاری قرار گرفت و بلافاصله در تیراژ وسیع در سایت‌ها و وبلاگ‌ها انتشار یافت.

«مسعود بهنود» در وبلاگ خود درباره این عکس ضمن توضیحات کوتاهی در پایان نوشت «این عکس را به یادگار داشته باشید تا زمان خودش.»

درشرایطی که به هیچ روی نمی‌شد از نوشته بهنود چنین برداشت کرد که ایشان رهبری را متهم به دست‌داشتن در حوادث حاشیه مراسم چهارده‌خرداد امسال کرده‌باشد، سایت «الف» در این‌باره با اشاره و استناد مستقیم به نوشته بهنود و حتی با قراردادن تصویری از پست‌نوشته مورداشاره او، نوشت: «سایت‌ها و وبلاگ‌های ضدانقلاب تحلیل‌ها و تفسیرهای متعددی بر این عکس منتشر کرده‌اند تا نشان دهند اولا در حاشیه مراسم ارتحال امام، خیلی خبرها بوده است و ثانیا رهبر انقلاب نیز در این حاشیه‌ها نقش ایفا کرده‌اند.»

اما از این افتضاح رسانه‌ای که بگذریم، گزارش سایت در ادامه مدعی است که بانی و طراح اتفاقات حاشیه مراسم چهارده خرداد امسال، اصلاح‌طلبان هستند که «دعوت آقای سیدحسن خمینی به مجلس عروسی فرزند آقای میردامادی، در این دعوت در ابتدا از سوی آقای حسن خمینی و اصرار محمدرضا خاتمی (همسر نوه امام) در بردن سیدحسن به این مجلس، تهیه عکس سید حسن با سران فتنه و انتشار آن در اینترنت، تکثیر و انتشار عکس آقای حسن خمینی با سران فتنه در روز۱۴خرداد در صحن اصلی مرقد میان مردم برای تحریک بیش‌تر آن‌ها، همگی برنامه‌ای از پیش طراحی‌شده برای کشاندن آقای سیدحسن خمینی و بیت امام راحل به یک بازی زشت و غوعای تبلیغاتی بوده‌است.»

تهیه‌کننده ناشی این گزارش نمی‌داند که اطلاعات مجعول و بافته ذهن دروغ‌باف او در قسمت اخیر، خود‌به‌خود تاییدکننده آنست که: «اولا در حاشیه مراسم ارتحال امام خیلی خبرها بوده» و ثانیا این نه‌تنها دروغ و کار «سایت‌ها و وبلاگ‌های ضدانقلاب»، بلکه بازی رسانه‌ای سایت «الف» و سایت‌ها و رسانه‌های هم‌سو با آن سایت است.

گزارش از طرف دیگر پرده از تلاش مذبوحانه آن سایت و مدیریت آن برای الغای این ایده برمی‌دارد که «سیدحسن خمینی» با آن‌هاست و اگر در مراسم عروسی فرزندان سران فتنه؟؟ مشاهده می‌شود، به این دلیل است که ناخواسته در دام اصلاح‌طلبان افتاده و ظاهرا فرصت یا امکانات تطهیر خود از این اتهام ناچسب؟؟ را هم ندارد.
 گزارش چنان بی‌پروا این ادعای کذب را مطرح می‌نماید که به نظر می‌رسد «سیدحسن خمینی» شخصا اسناد این فریب‌خوردن را در اختیار آن سایت قرار داده و ظاهرا مثل همیشه قرار است بعدا در اختیار مخاطبین قرار گیرد.

چنان‌که آقای «احمد توکلی» و گردانندگان سایت «الف» از حداقلی از اخلاق چه در حوزه عمومی و چه در حوزه حرفه رسانه‌ای برخوردار بودند، باید ابتدا نسبت به تکذیبه گزارش کذب خود در مورد سیلی‌زدن نوه آیت‌الله «خمینی» به وزیر دفاع واکنش نشان داده یا اسناد خود را در اختیار افکار عمومی، برای قضاوت قرارمی‌دادند، و یا بلافاصله از این اشتباه عمدی یا سهوی رسانه‌ای و اخلاقی خود عذرخواهی می‌نمودند. اما بی‌پروایی و اصرار در تکرار اشتباه، برای مخاطب فهیم ثابت می‌کند آن‌چه نزد سران کودتا و بخش لجستیک رسانه‌ای آن محلی از اعراب ندارد کلمه مقدسی است به نام «اخلاق».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۸۹ ، ۱۱:۲۲
علی مصلحی

فیلتر، آبی که در هاون حکومت کوبیده می‌شود

شنبه, ۱ خرداد ۱۳۸۹، ۱۱:۰۶ ق.ظ

ایجاد یک وبلاگ برای کسی مثل من در تمام سرویس‌های ارائه‌دهنده خدمات وبلاگ وطنی و غیروطنی، مثل آب‌خوردن نیست. کمی زمان می‌برد. کمی بیشتر از خوردن یک لیوان آب.
 ثبت یک وبلاگ و «آپ‌‌دیت» به قول فرنگی‌ها و به‌روز کردن به قول خودمان هم هزینه‌ای را بر دوش صاحب یا مدیر وبلاگ بار نمی‌کند. البته بدون هزینه هم نیست اما در مقابل عشق و علاقه‌ای که یک وبلاگ‌نویس دارد، این هزینه اصلا به چشم نمی‌آید.

اما فیلترکردن یک وبلاگ، به‌آسانی خوردن یک لیوان آب نیست و ظاهرا بسیار هم برای متولیان امر، هزینه در بر دارد.
 متولیان «فیلترینگ» در ایران، این هزینه را از جیب مبارک خودشان نمی‌پردازند، بلکه مسئولیت پرداخت این هزینه مستقیما متوجه بنده و امثال بنده، یعنی شهروندان عادی این کشور است.

سازوکار «سانسور» و«فیلتر» برای پاس‌داری از چهارچوب‌های اخلاقی اجتماع و جلوگیری از رواج خشونت اخلاقی و تشدید بی‌بندوباری توسط ابزار قدرت‌مند «رسانه» پیش‌بینی شده و به همین دلیل هم پرداخت هزینه آن بر اساس یک تعهد نانوشته اما اخلاقی برعهده عموم شهروندان جامعه گذاشته شده است.
در این‌که تا چه اندازه این سازوکار و این قاعده درست است یا نه و در صورت تایید، مراتب آن چیست و کدامست فعلا بحثی نیست.

اما آیا محدودیت اطلاع‌رسانی از طریق کانالیزه‌کردن اطلاعات و محدود نمودن کانال‌های دریافت اطلاعات به منابع محدود که طی یک‌سال گذشته بیش از هر زمان دیگر در دستور کار قرارگرفته، برای مجریان طرح وافی به مقصود بوده‌است؟
به عبارت بهتر آیا جریان حاکم از در بند نمودن نویسندگان و خبرنگاران و روزنامه‌نگاران مستقل و مخالف، و فیلترینگ شدید رسانه‌های دیجیتالی و آن‌لاین(سایت‌ها و وبلاگ‌ها) نتایج مورد نظر را به‌دست آورده‌است؟

واقعیت‌های شفاف جامعه طی یک‌سال اخیر نشان می‌دهد عطش مردم برای اطلاع از جریانات پشت پرده سیاست، بسیار شدیدتر از هر زمان دیگر شده و این اتفاق مبارک، ناشی از فقدان گردش آزاد اطلاعات و عدم رسانه‌های مستقل است.

از طرف دیگر چنین فقدانی ناخواسته کانال‌های دریافت اطلاعات را زیرزمینی و مخفیانه نموده، و زمینه برای گسترش شایعه و سوءاستفاده‌های دیگر به‌راحتی فراهم می‌شود. این اتفاق علاوه بر مخاطرات اجتماعی مخصوص به خود، به افزایش عطش پیش‌گفته نیز مساعدت می‌رساند.
ناگفته پیداست که از این منظر «فیلترینگ» چاقویی است که تا کنون دسته خود را بریده‌است.

امافرض بگیریم که نیت مقدس است و اطلاعات آزاد مروج بی‌بندوباری و بسترساز جرم و جنایت بوده و «سانسور» «فیلتر» و بگیروببندها برای جلوگیری از جرم و جنایت و حذف بسترهای آن برقرار شده است.
به شهادت آمار منتشره توسط مراکز رسمی آماری کشور، که به جرات می توان ادعا کرد در تهیه و تنظیم و اعلام آن درصد قابل‌توجهی کتمان واقعیت وجود دارد، هیچ‌گونه کاهش در آمار بزه‌های اجتماعی از جمله (مصرف مواد مخدر خصوصا انواع صنعتی آن،طلاق، فساد جنسی، تجاوز به عنف و...) نه‌تنها گزارش نشده، بلکه تمامی گزارش‌ها موید افزایش آنست.
 از این زوایه می‌توان نتیجه گرفت که طرح محدویت اطلاع‌رسانی با شکست مواجه شده‌است.

وبلاگ «mmmirhoseyn۲.blogspot.com» که امروز صبح فیلتر شد، یازدهمین وبلاگ من است که طی ۸ ماه گذشته مشمول لطف سازمان «فیلترینگ» حکومت می‌شود و بیشترین خسارت من تنها سردرگمی و ازدست‌دادن بسیار محدود چند مخاطب بوده است، والسلام.
 اما بزرگ‌ترین منفعت آن‌که همین فیلترشدن‌ها، بیشترین مشوق من به خدمتی بوده‌است که انجامش در راستای اهداف جنبش سبز مردم بزرگ ایران، از عهده من بر می‌آمده و تا کنون خدای بزرگ این لیاقت را از من نگرفته و امیدوارم در این مسیر به‌عنوان یک سرباز کوچک لیاقت هم‌راهی را داشته باشم.
اگر به سرویس‌های فیلترشکن مجهز نیستید، و البته علاقه‌مند دنبال‌کردن وبلاگ من هستید، به اندیس آدرس فوق یک شماره اضافه کنید، یعنی عدد ۲ را به عدد ۳ تغییر دهید. وبلاگ بدون فیلتر در خدمت شماست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۸۹ ، ۱۱:۰۶
علی مصلحی

همه وبلاگ‌هایم رفع فیلتر شدند

جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۱۲ ق.ظ

شب گذشته آخرین‌باری که به وبلاگ‌م سرزدم، مشاهده کردم دوستی بسیار بزرگ‌وار زحمت‌کشیده و کار انتقال مطالب و آدرس وبلاگ‌م را از آدرس فیلترشده به آدرس فاقد فیلتر یعنی از آدرس alimoslehi۲ به alimoslehi۴ انجام داده و حالا وبلاگ من دیگر روی بلاگ اسپات فیلتر نیست.

خیلی خوشحال شدم. نمی دانستم کار چه کسی است. چون من نام کاربری و گذرواژه وبلاگ‌م را به چند نفر برای این کار داده بودم.
 اما خوشحالی‌‌ام امروز صبح بسیار بیشتر شد. صبح که از خواب بیدار شدم، در کمال ناباوری مشاهده کردم همه آدرس‌هایم روی blogfa , co.cc ,blogspot  همه رفع‌فیلتر شده‌اند.
 
راستش این اواخر نشانه‌های ضعیفی از بروز عقلانیت در بعضی از سطوح در راس هرم قدرت مشاهده می‌شد، اما باور این‌که به این سرعت امکان جابه‌جایی آزاد و آسان اخبار و اطلاعات و آزادی بیان به‌عنوان پیش‌زمینه‌های این عقلانیت بروز و ظهور نماید، کمی ساده‌انگاری را طلب می‌کرد.
 اما دیدیم و دیدید که ساده‌انگاری نبود .
خدا را شکر!

بسته‌بودن فضای رسانه‌ای یه جورایی انرژی می‌داد که پررنگ‌تر از همیشه فعال باشیم. خدا کند این بازشدن نا‌بهنگام فضا، انرژی قبلی ما را برای نوشتن نگیرد.
 با این آرزو از این پس بیشتر به‌روز خواهیم بود.
یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۱۲
علی مصلحی

در شرایطی که غول خبری بریتانیا «بی‌بی‌سی» هم‌زمان با درگذشت فقیه عالی‌قدر مرحوم آیت‌الله «منتظری»، یک‌ساعت زودتر پخش برنامه‌های خود را آغاز نموده و مجموعه برنامه آن‌روز این شبکه، عملا تبدیل به ویژه‌نامه درگذشت آیت‌الله «منتظری» شده بود، و طی بخش‌های مکرر خبری، خبر درگذشت آیت‌الله را هم‌راه با تصاویر و مصاحبه‌های زنده از داخل بیت ایشان پخش می‌نمود، سکوت سنگین و غفلت خبری امروز «‌بی‌بی‌سی» درقبال درگذشت همسر مرحوم «منتظری» علامت سئوال بزرگی را در مقابل تغییرمشی رسانه‌ای این شبکه قرار داد.

آیا خبرنگاران رسمی و غیررسمی خبرگزاری «‌بی‌بی‌سی» تاکنون از درگذشت همسر رنج‌دیده آیت‌الله «منتظری» و مادر داغ‌دیده شهید «محمد منتظری» و نوه‌‌های شهیدش خبری به‌دست نیاورده‌اند؟

این تغییر رویه رسانه‌ای در شرایطی واقع می‌شود که آقای «عمادالدین باقی» به‌علت تنظیم مصاحبه‌ای با فقیه عالی‌قدر در زمان حیاتش برای این شبکه خبری، از چند روز پس از پخش آن مصاحبه تا کنون در بازداشت به‌سر می‌برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۸۹ ، ۰۵:۵۷
علی مصلحی