فیلتر، آبی که در هاون حکومت کوبیده میشود
ایجاد یک وبلاگ برای کسی مثل من در تمام سرویسهای ارائهدهنده خدمات وبلاگ وطنی و غیروطنی، مثل آبخوردن نیست. کمی زمان میبرد. کمی بیشتر از خوردن یک لیوان آب.
ثبت یک وبلاگ و «آپدیت» به قول فرنگیها و بهروز کردن به قول خودمان هم هزینهای را بر دوش صاحب یا مدیر وبلاگ بار نمیکند. البته بدون هزینه هم نیست اما در مقابل عشق و علاقهای که یک وبلاگنویس دارد، این هزینه اصلا به چشم نمیآید.
اما فیلترکردن یک وبلاگ، بهآسانی خوردن یک لیوان آب نیست و ظاهرا بسیار هم برای متولیان امر، هزینه در بر دارد.
متولیان «فیلترینگ» در ایران، این هزینه را از جیب مبارک خودشان نمیپردازند، بلکه مسئولیت پرداخت این هزینه مستقیما متوجه بنده و امثال بنده، یعنی شهروندان عادی این کشور است.
سازوکار «سانسور» و«فیلتر» برای پاسداری از چهارچوبهای اخلاقی اجتماع و جلوگیری از رواج خشونت اخلاقی و تشدید بیبندوباری توسط ابزار قدرتمند «رسانه» پیشبینی شده و به همین دلیل هم پرداخت هزینه آن بر اساس یک تعهد نانوشته اما اخلاقی برعهده عموم شهروندان جامعه گذاشته شده است.
در اینکه تا چه اندازه این سازوکار و این قاعده درست است یا نه و در صورت تایید، مراتب آن چیست و کدامست فعلا بحثی نیست.
اما آیا محدودیت اطلاعرسانی از طریق کانالیزهکردن اطلاعات و محدود نمودن کانالهای دریافت اطلاعات به منابع محدود که طی یکسال گذشته بیش از هر زمان دیگر در دستور کار قرارگرفته، برای مجریان طرح وافی به مقصود بودهاست؟
به عبارت بهتر آیا جریان حاکم از در بند نمودن نویسندگان و خبرنگاران و روزنامهنگاران مستقل و مخالف، و فیلترینگ شدید رسانههای دیجیتالی و آنلاین(سایتها و وبلاگها) نتایج مورد نظر را بهدست آوردهاست؟
واقعیتهای شفاف جامعه طی یکسال اخیر نشان میدهد عطش مردم برای اطلاع از جریانات پشت پرده سیاست، بسیار شدیدتر از هر زمان دیگر شده و این اتفاق مبارک، ناشی از فقدان گردش آزاد اطلاعات و عدم رسانههای مستقل است.
از طرف دیگر چنین فقدانی ناخواسته کانالهای دریافت اطلاعات را زیرزمینی و مخفیانه نموده، و زمینه برای گسترش شایعه و سوءاستفادههای دیگر بهراحتی فراهم میشود. این اتفاق علاوه بر مخاطرات اجتماعی مخصوص به خود، به افزایش عطش پیشگفته نیز مساعدت میرساند.
ناگفته پیداست که از این منظر «فیلترینگ» چاقویی است که تا کنون دسته خود را بریدهاست.
امافرض بگیریم که نیت مقدس است و اطلاعات آزاد مروج بیبندوباری و بسترساز جرم و جنایت بوده و «سانسور» «فیلتر» و بگیروببندها برای جلوگیری از جرم و جنایت و حذف بسترهای آن برقرار شده است.
به شهادت آمار منتشره توسط مراکز رسمی آماری کشور، که به جرات می توان ادعا کرد در تهیه و تنظیم و اعلام آن درصد قابلتوجهی کتمان واقعیت وجود دارد، هیچگونه کاهش در آمار بزههای اجتماعی از جمله (مصرف مواد مخدر خصوصا انواع صنعتی آن،طلاق، فساد جنسی، تجاوز به عنف و...) نهتنها گزارش نشده، بلکه تمامی گزارشها موید افزایش آنست.
از این زوایه میتوان نتیجه گرفت که طرح محدویت اطلاعرسانی با شکست مواجه شدهاست.
وبلاگ «mmmirhoseyn۲.blogspot.com» که امروز صبح فیلتر شد، یازدهمین وبلاگ من است که طی ۸ ماه گذشته مشمول لطف سازمان «فیلترینگ» حکومت میشود و بیشترین خسارت من تنها سردرگمی و ازدستدادن بسیار محدود چند مخاطب بوده است، والسلام.
اما بزرگترین منفعت آنکه همین فیلترشدنها، بیشترین مشوق من به خدمتی بودهاست که انجامش در راستای اهداف جنبش سبز مردم بزرگ ایران، از عهده من بر میآمده و تا کنون خدای بزرگ این لیاقت را از من نگرفته و امیدوارم در این مسیر بهعنوان یک سرباز کوچک لیاقت همراهی را داشته باشم.
اگر به سرویسهای فیلترشکن مجهز نیستید، و البته علاقهمند دنبالکردن وبلاگ من هستید، به اندیس آدرس فوق یک شماره اضافه کنید، یعنی عدد ۲ را به عدد ۳ تغییر دهید. وبلاگ بدون فیلتر در خدمت شماست.