وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بی‌بی‌سی» ثبت شده است

سه چهار سال پیش که تلوزیون بی‌بی‌سی فارسی تازه فعالیتش با همراهی تعدادی از خبرنگاران جوان ایرانی ــ که در بخش‌های مختلف آن مشغول برنامه‌سازی و اجرا بودند ــ رونق گرفته، و برنامه‌های آن در پوشش حوادث پیرامون انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۸ مخاطب زیادی پیدا کرده بود، بعضی از رسانه‌های اقتدارگرا در ایران برای کاهش تاثیر رسانه‌ای و به خیال خودشان بی‌اثر کردن کار حرفه‌ای آن رسانه، به تخریب مدیر و کارمندان آن متوسل شده و با جعل بعض اخبار دروغ به نقل از منابعی موهوم، مدیر این شبکه را به آزار جنسی و تجاوز به تعدادی از مجریان و برنامه‌سازان این شبکه متهم کردند.
 در بعض موارد نیز پا را فرا‌تر نهاده و مدیر این شبکه را متهم نمودند که وی شرط استخدام و پذیرفته‌شدن برای تعدادی از مجریان زن آن شبکه را برقراری رابطه جنسی با خود قرار داده است.

اتهاماتی که نه‌تنها در هیچ محکمه‌ و دادگاهی ثابت نشده، بلکه در هیچ دادگاهی ثبت و طرح و بررسی هم نشده بود و بعض شواهد عینی ادامه همکاری فاقد تنش و چالش مجریان و مدیر شبکه حاکی از جعلی و کذب و از ریشه بی‌اساس بودن آن بود.

 آن زمان اکثر فعالین رسانه‌ای نسبت به این رفتار خلاف اخلاق از منظر کلی و مغایر با قواعد حرفه‌ای اخلاق رسانه از منظری دیگر واکنش نشان داده و به شدت به آن اعتراض کردند.

چند سال پس از آن اتفاق و آن حاشیه‌ و بداخلاقی‌ها، این‌روزها یک فایل صوتی و در ادامه آن یک فایل تصویری متعلق به یک مجری خانم از شبکه ایرانی پرس‌تی‌وی که مدیر آن شبکه را به آزار جنسی نسبت به خودش متهم می‌کند، توسط صفحه فیس‌بوک یک رسانه باسابقه آنلاین منتشر و سپس بلافاصله توسط اکثر رسانه‌های همسو با آن صفحه اجتماعی بدون کمترین پرسش یا واکنشی هم‌رسانی و پوشش وسیع داده شد.

این اتفاق درحالی افتاد که تعدادی از همان افراد و رسانه‌هایی که در مورد جعل و انتشار اخبار کذب توسط «باشگاه خبرنگاران جوان» در جبهه مخالفت با آن رسانه و در سمت دفاع از اخلاق و حقوق مدیر و مجریان شبکه بی‌بی‌سی بودند، در این فقره سوگ‌وارانه در جبهه هم‌رسانی و دامن‌زدن به اتهامی بودند که به صرف ادعای یک انسان مطرح و صرفا مورد ادعا قرار گرفته و در هیچ دادگاهی اثبات نشده و متهم یادشده مجرم شناخته نشده است.

به همان اندازه که احتمال دارد این فایل صوتی و تصویری منتشرشده عین واقعیت و حق با منتشرکننده و مدعی باشد، به همان اندازه هم این احتمال وجود دارد که هردو فایل منتشرشده و ادعا جعلی و صرفا برای یک آبروریزی با یا بدون دلیل طراحی شده باشد. این‌که کدام احتمال درست و دقیق است را رای دادگاه و پس از طی کردن مسیر قانونی مشخص می‌کند.

در قبال چنین ادعایی، پاسداران مرزهای اخلاق و صیانت از حقوق انسان و مدافعان سلامت فضای رسانه‌ای، باید فرد مدعی را به محکمه و طرح و اقامه دعوی در دادگاه دلالت می‌کردند و پس از آن اگر رای قاضی بر مجرمیت متهم صادر می‌شد، آن‌گاه اخبار محکومت او را پوشش داده و منتشر می‌کردند.

مدیر شبکه‌ بی‌بی‌سی و مدیر شبکه پرس‌تی‌وی در مقابل قانون مساوی هستند و به همان اندازه که در مقابل قانون مساوی هستند، وظیفه‌ای اخلاقی و حرفه‌ای همه اهالی رسانه و ارباب اخلاق در هر سمت و جناحی ایجاب می‌کند که از حقوق آن‌ها به یک‌سان دفاع کند.
این‌که این دو رسانه و خط‌مشی و اهداف آن با هم متفاوت است و شاید سیاست رسانه‌ای یکی مغایر آزادی و حقوق بدیهی انسانی باشد، در اصل موضوع تفاوتی ایجاد نمی‌کند و توجیه‌کننده سکوت در مقابل پایمال‌شدن حق یک نفر و اعتراض در قبال پایمال شدن حق دیگری نیست.
 این‌که نه‌تنها دفاع نمی‌شود بلکه غیرمنصفانه در حمله هم مشارکت می‌شود خود داستانی از شوربختی ماست که «قانون» را به نفع و از چشم خودمان می‌بینیم.
این نوشته در زیتون این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۰۶:۵۱
علی مصلحی

بی‌اعتنایی به قواعد نوشتن خبر

جمعه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۲:۱۷ ب.ظ

«بالا‌ترین» را بالا و پایین می‌کردم که چشمم خورد به خبر محکومیت جاسوس ایرانی در اسراییل به ۷ سال زندان. لینک را باز کردم ببینم چی هست. در ایران اگر کسی متهم به جاسوسی برای اسراییل شود، بعید است به کمتر از حبس ابد محکوم شود. مجازات ناچیز موردی مشابه در اسراییل برایم جالب بود.

خبر از «صدای آمریکا» بود. بی‌اعتنایی به ابتدایی‌ترین استانداردهای نوشتن خبر باعث شد از خیر خبر بگذرم و برگردم به بالا‌ترین.

چند صفحه بعد همین خبر را این‌بار از «بی‌بی‌سی» دیدم. لینک را باز کردم تا خبرنویسی رسانه‌ی حرفه‌ای «بی‌بی‌سی» را ببینم و آن‌را با «صدای آمریکا» مقایسه کنم و بعد شاید یادداشتی بنویسم در مقایسه یک خبر واحد با دو تحریر متفاوت از دو رسانه. با کمال تعجب دیدم‌‌ همان نگارش «صدای آمریکا» در «بی‌بی‌سی» با تغییراتی اندک کپی شده است. بدون کمترین توجه به اصول، قواعد و استاندارد‌های متعارف خبرنویسی.

 در تیتر خبر از واژه «جاسوس ایران» استفاده شده. این تیتر «بی‌طرفی» رسانه را زیر سؤال می‌برد؛ شخص موردنظر به جاسوسی متهم شده و محکومیت وی هنوز تاییدنهایی نشده‌است اگرچه وکیل متهم حکم را منصفانه خوانده و گفته قصد شکایت به دادگاه تجدید‌نظر را ندارد

پاراگراف بعد از لید به جای پوشش خبر مربوط به تیتر، پیشینه خبر «یعنی بازداشت متهم جاسوسی در سال ۲۰۱۳ را پوشش داده است. این رعایت نکردن مدل «هرم وارونه» در خبرنویسی شاید خیلی مهم نباشد، اما مهم‌تر از آن استفاده از عنوان احترام‌آمیز «آقا» برای «علی منصوری» است که خلاف اصول حرفه‌ای نوشتن خبر است. عناوین احترام‌آمیز «آقا، خانم، جناب، ملکه و...» با رعایت اصولی مخصوص به خود رسانه‌ها، فقط در مورد افراد عالی‌رتبه آن‌هم با رعایت مراتبی موجه است. این اشکال تا پایان خبر سه‌بار دیگر در مورد «علی منصوری»، یک‌بار در مورد وکیل وی و یک‌بار هم در مورد «نتانیاهو» تکرار می‌شود.

همچنین نام کوچک «علی منصوری» تا پایان خبر چندین‌بار تکرار می‌شود، در حالی که براساس قواعد خبرنویسی نام و نام خانوادگی کامل سوژه یا منبع خبر فقط در پاراگراف اول یا لید آمده و در پاراگراف‌های بعد، فقط به نوشتن نام خانوادگی آن‌ها بسنده می‌شود.

 «بی‌بی‌سی» تلاش زیادی برای رعایت استاندارد‌های خبر داشته است. همین تلاش به علاوه روی‌کرد علمی و همراهی پایاپای با تکنولوژی روز و به قولی «آپدیت» بودن، اعتبار قابل توجهی برای این رسانه در سطح جهان فراهم کرده است.
بی‌توجهی به اصول حرفه‌ای نوشتن خبر می‌تواند لطمه شدیدی به اعتماد مخاطبین یک رسانه بزند و فقدان یا کم‌کاری «دیده‌بانی‌ خبر» در یک رسانه می‌تواند در درازمدت به کاهش اعتبار یک رسانه منجر شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۱۷
علی مصلحی

این‌جا چه خبر است؟

يكشنبه, ۱۷ مرداد ۱۳۸۹، ۰۱:۰۱ ب.ظ

روزنامه «کیهان» در پاسخ به اظهارات آقای «مشایی» و تکذیبه ارسالی با امضای «حسن بوشهریان» سرپرست ادره‌کل روابط عمومی همایش ایرانیان خارج از کشور، توضیحاتی در شماره امروز خود منتشر‌نموده که جالب‌توجه و در عین حال حائز اهمیت بسیار است.

درپی برگزاری «همایش بزرگ ایرانیان خارج از کشور» با مدیریت ریس‌دفتر ریس‌جمهور، و دعوت از «هوشنگ امیراحمدی» ایرانی مقیم آمریکا در این همایش، روزنامه «کیهان» در یادداشت روز دوشنبه یازدهم مردادماه خود در مقاله‌ای با عنوان «آن‌جا چه خبر است» به قلم «حسین شریعتمداری» نماینده ولی‌فقیه در این روزنامه، به «... مقدمه‌چینی‌ها، زمینه‌سازی‌ها، هزینه‌های چند‌ده‌میلیاردتومانی و بی‌حساب و کتاب، رایزنی‌های داخلی و خارجی، تهدیدها و تشویق‌ها، هویت برخی از ایرانیان دعوت شده، سوابق سوء و شناخته‌شده چند تن از دست‌اندرکاران اصلی همایش، صدور دستورالعمل‌ها و امریه‌ها خطاب به این دستگاه دولتی و آن مرکز امنیتی که مبادا ... و خبرهای مشابه دیگر» به‌شدت اعتراض نموده و ضمن آن‌که تلاش می‌کرد تمام اتفاقات واقع‌شده و در شرف‌وقوع این همایش را به‌دور از اطلاع و رضایت ریس‌جمهور و مجموعه حاکمیت نشان دهد، اظهار امیدواری کرد که «... برادر ارج‌مندمان جناب اقای دکتر احمدی‌نژاد ریس‌جمهور مردمی و متعهد کشورمان از سوءاستفاده کسانی که با بینش و منش ایشان هیچ نسبتی ندارند، و برای بهره‌گیری از همایش یاد‌شده کیسه دوخته‌اند جلوگیری کنند.»

اما ظاهرا نه ریس‌جمهور مردمی و متعهد کشور!! از این اتفاقات و اتفاقات در شرف‌وقوع، ــ آن‌چنان‌که «کیهان» سعی در القا‌ء آن داشت ــ بی‌اطلاع بود، نه مجموعه حاکمیت. هیچ‌کدام هم هیچ‌گونه مخالفتی نداشتند با آن‌چه آن روزنامه «... نه فقط تاسف‌آور، بلکه سؤال‌برانگیز و نگران‌کننده ... و از احتمال بروز رخ‌دادی ناخوشایند حکایت می‌کرد ...» می‌خواند.

به همین دلیل بدون کم‌ترین حساسیتی از طرف ریس‌جمهور و مجموعه تحت امر او، و مجموعه عوامل اطلاعاتی، همایش به خیر و خوشی و به سلامتی آقای «مشایی» و به کوری چشم همه دشمنان ایشان برگزار و به سرانجام رسید.

در این میان اما عکس‌العمل «مهمان‌خوانده‌ای» که در ساعت‌های اولیه حضور در تهران به‌ناگاه «ناخوانده» معرفی شد و علی‌رغم تلاش برگزارکنندگان مراسم، از موضوع اطلاع پیدا کرد، بسیار جالب‌تر از سرگذشت دوستانی است که به این زودی بر سر تقسیم غنایم کودتای بیست‌ودوم خرداد ۸۸ این‌گونه به‌سمت یک‌دیگر اتهام‌افکنی می‌کنند و به‌زودی به سوی هم‌دیگر اسلحه خواهند کشید.

«هوشنگ امیراحمدی» ایرانی مقیم آمریکا که براساس اسناد منتشره «کیهان» از طرف برگزار‌کنندگان به این همایش دعوت شده و همه درگیری و ناراحتی‌های «کیهان» و هم‌راهانش به اعتراض به دعوت او فروکاسته شد، و مسئولین همایش در واکنش به اعتراضات آن روزنامه و هم‌راهانش اعلام کرده بودند که وی به این همایش دعوت نشده، در روز دوم برپایی همایش تهدید کرد چنان‌که مسئولین برپایی همایش مسئولیت دعوت او را بر عهده نگیرند؛ فردا دعوت‌نامه و کارت مخصوص حضور در همایش خود را علنی خواهد نمود، اما پیش از آن‌که چیزی را افشانموده یا دعوت‌نامه‌ای را علنی نماید، کشور را به مقصد محل اقامت دائم خود «آمریکا» ترک کرد و حتی چند روز بعد که مهمان شبکه ماه‌واره‌ای «bbc» بود هم در مقابل سؤال مجری تلوزیون مذکور در مورد دعوت‌شدن یا نشدن خود به ایران، از پاسخ‌گویی طفره رفته و پاسخ سؤال تلوزیون مذکور را به دولت ایران حواله داد.

این مهمان جنجالی و بلوف‌زن، در شرایطی که متهم به خیانت به ملت و نظام می‌باشد و طی اظهاراتی مسئولین جمهوری اسلامی را «عقب‌افتاده و خون‌خوار و قاتل و جانی» معرفی نموده، به‌راحتی به کشور تردد می‌نماید، در زمان حضورش در کشور مسئولین برگزاری یک همایش را علنا تهدید به افشاگری می‌نماید، و به‌راحتی هم از کشور خارج می‌شود تا مسئولین همایش با خیال راحت به روزنامه «کیهان» متذکر شوند که افشاگری آن‌ها «مستند به یک تصویر جعلی است» و بلافاصله و با تحکم درخواست نمایند که متن جوابیه آن‌ها "به مطلب مندرج در آن روزنامه به تاریخ ۸۹/۵/۱۴با عنوان «مشایی: امیراحمدی را دعوت نکرده‌ایم،متن دعوت‌نامه در کیهان امروز»" را جهت تنویر افکار عمومی و حسب قانون مطبوعات در روزنامه چاپ نماید.

«کیهان» این جوابیه را چاپ نموده و توضیحات خود را نیز که بسیار جالب توجه و ارزش‌مند است به آن پیوست نموده‌است.
جوابیه مذکور چنان‌چه قید شد به امضای «سرپرست اداره کل روابط عمومی» همایش تنظیم‌شده اما جوابیه روزنامه خطاب به آقای «مشایی» است و مجددا هم‌چون تلاش نافرجام نوشته پیشین تلاش نموده‌است دامان ریس‌جمهوری از اتهامات ذکرشده را پاک نشان‌داده، همه تقصیرها را به گردن ریس‌دفتر و نماینده تام‌الاختیار ایشان در همایش بیاندازد.

«جوابیه» ادعا می‌کند متن دعوت‌نامه منتشر شده در روزنامه «کیهان» جعلی است و روزنامه «کیهان» از مسئولین همایش دعوت می‌کند که برای اثبات ادعای خود مبنی بر جعلی‌بودن سند «کیهان» «متن چند ایمیل دیگر که برای سایر دعوت‌شدگان ارسال کرده‌است را منتشر کند تا مردم با مقایسه آن ایمیل‌ها و ایمیل منتشر‌شده در کیهان دروغ‌گو را بشناسند» و بسیار جالب‌توجه در ابتدای این دعوت؟؟؟ تهدید می‌فرمایند که «اگر جرات دارند» چنین دعوتی را اجابت کنند و در ادامه به خوانندگان خود با اشاره به داستان چاپ اسکناس ۳۲ تومانی ضمن متهم کردن جریان مشایی به «جعل سند» اطمینان می‌دهند که خاطرتان جمع باشد کسی نمی‌تواند کلاه از سر کلاه‌بردار! بردارد.

کیهان در ادامه یک گام بلند برداشته و با چاپ پاسخ «هوشنگ امیراحمدی» به ایمیل دعوت مسؤلین همایش از آقای «مشایی» توضیح می‌خواهد. غافل از آن‌که مخاطبان نامحرم و البته آگاه آن روزنامه بلافاصله خواهند پرسید: چگونه روزنامه «کیهان» و مسؤلین آن به آرشیو ایمیل یک نهاد دولتی که قاعدتا باید گذرواژه و رمز عبور آن در اختیار شخص خاصی باشد، دسترسی داشته‌اند؟
البته پر واضح است که مخاطبان نامحرم «کیهان» جواب این سؤال خود را به خوبی می‌دانند اما آن‌که پس از رویت این متن در بهت و حیرت فرو رفته؛ مسئولین برگزاری همایش هستند که در نتیجه غفلت و فساد عمیق متوجه اتفاقات اطراف خود نیستند.

این متن ایمیل آقای «امیراحمدی» در پاسخ به ایمیل مسؤلین برگزاری همایش است:
«ضمن سلام و تشکر از پذیرش درخواست بنده برای شرکت در همایش بزرگ ایرانیان خارج از کشور، اطلاعات‌ داده‌شده در فرم ثبت‌نام صحیح می‌باشد. این‌جانب بلیط خود را خریداری نموده‌ام و اطلاعات آن‌را هم به‌پیوست این ایمیل دوباره می‌فرستم. برابر مقررات شما هزینه بلیط را در ایران دریافت خواهم کرد.
ارادتمند
هوشنگ امیر‌احمدی»

این ایمیل نشان می‌دهد که حق تا حدودی با ریس‌دفتر ریس‌جمهور و مسؤل برگزاری همایش است و آقای «امیراحمدی» قبل از آن‌که از سمت طرف ایرانی به همایش مذبور دعوت شود، خود اقدام به درخواست حضور نموده و پس از پذیرش طرف ایرانی با ارسال این ایمیل مراتب تشکر خود را اعلام نموده‌است و پس از آن‌که حضور او در ایران با عکس‌العمل اعتراضی گروهی و در مقابل سکوت و تکذیب دعوت‌کنندگان هم‌راه شده، ترجیح داده در یک بازی برد برد و یک معامله پنهانی به «کیهان» نزدیک شده و متن ایمیل دریافتی و پاسخ ارسالی خود به آن‌را در قبال امتیازاتی در اختیار «کیهان» قرار‌دهد. و حالا کیهان احساس می‌کند بزرگ‌ترین برگ برنده برای فشار بر «احمدی‌نژاد» برای برکناری «مشایی» را در اختیار دارد. به‌همین دلیل است که در نوشته خود به‌راحتی ریس‌دفتر ریس‌جمهور یعنی شخص دوم مملکت را متهم به «جعل» و «دروغ‌گویی» نموده و از او دعوت می‌نماید که آگر جرات دارد!!! با «کیهان» درافتد.

اما دقت کنید که هم «کیهان» هم آقای «امیر‌احمدی» و هم همایشی‌ها آن‌قدر از گاف‌ها و سوء‌استفاده‌ها بر علیه هم‌دیگر ذوق‌زده بوده‌اند که فراموش کردند آثار جرم را پاک نمایند.

درمتن جوابیه «سرپرست ادره کل روابط عمومی» هیچ نامی از «هوشنگ امیراحمدی» برده نمی‌شود و به استثنا قسمت ابتدای جوابیه که به متن یادداشت «کیهان» اشاره می‌کند، در تمام موارد از آقای «امیر‌احمدی» به‌عنوان «نامبرده»، «شخص موردنظر»، «فرد موصوف» و «فرد موردنظر» یاد می‌شود، این در حالی است که در متن توضیحات «کیهان» قضیه کاملا برعکس می‌باشد و در تمام موارد به نام ایشان اشاره می‌شود.

حالا نوبت آقای «امیراحمدی» است که در یک برنامه تلوزیونی زنده در تلوزیون «بی‌بی سی» ظاهرشده و مجری برنامه که تمام تلاش خود را برای یافتن این پاسخ که آیا ایشان به همایش دعوت شده بود یا خیر? را ناکام بگذارد.

اما برگردیم بر سر دلیل دیگری؛ «کیهان» در متن توضیحات خود به «IP» ایمیل‌ها اشاره می‌کند و این‌که همه از یک کامپیوتر واحد ارسال شده‌است.
این‌که در بین میهمانان همایش کسانی با آقای «شریعتمداری» دوست صمیمی بوده‌اند و «IP» ایمیل خود را در اختیار ایشان قرار‌داده اند، نه‌تنها بعید نیست، بلکه کاملا محتمل است. اما «کیهان» و آقای «شریعتمداری» به «IP» ایمیل آقای «امیر‌احمدی» چگونه دسترسی پیدا نموده‌اند؟

این سؤالی است که «شریعتمداری» گمان می‌کند فقط او جواب آن‌را در اختیار دارد. و از این بابت این‌روزها در پوست خود نمی‌گنجد.
و اما آقای «شریعتمداری» پس از آن‌که اسناد خود را برای فشار بر «احمدی‌نژاد» برای برکناری «مشایی » ارائه نمود و در جواب، خند تمسخر «احمدی‌نژاد» را دریافت نمود تازه متوجه خواهد شد برگ برنده‌ای که «امیر‌احمدی» در اختیار او گذاشته، سال‌ها پیش‌تر از این‌ها روشده و آس آخر در دستان «مشایی» است.
می توانید قیافیه «شریعتمداری» را تصور نمایید؟

این نوشته در جرس این‌جا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مرداد ۸۹ ، ۱۳:۰۱
علی مصلحی

از «شریعتمداری» تا «سجادی»

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۸۹، ۱۰:۰۳ ق.ظ
من آقای «داریوش سجادی» را خیلی نمی‌شناسم و به‌خوبی نمی‌دانم که مقام علمی‌اش چیست و کارنامه قلمی‌اش کدام‌ست. تنها در آستانه انتخابات دهم ریاست‌جمهوری نامه سرگشاده‌اش به شیخ شجاع را به خاطر می‌آورم که از «کروبی» خواسته بود پاسخ به «حسین شریعتمداری» را به او واگذار نماید.

آقای «سجادی» در جدیدترین نوشته وبلاگ‌اش مقاله‌ای نوشته که سخت است باور کنی این نوشته مال اوست . چه این‌که با همه عدم آشنایی من با او، نمی‌باید ادبیات او چیزی باشد شبیه مقالات تخریبی «حسین شریعتمداری» در«کیهان».

 این نوشته او آن‌قدر به آن نوشته‌ها نزدیک و شبیه است که آدمی را به اشتباه می‌اندازد که نکند وبلاگ او توسط ارتش سایبری «کیهان» حک، و مقاله‌ای از آقای «شریعتمداری» در وبلاگ او بارگذاری شده باشد.

اصل نوشته می‌خواسته است که مثلا نقد یک خبط آشکار «مسعود بهنود» در آخرین نوشته وبلاگ‌اش باشد اما نا خواسته هجو و تخریب بسیار زشت او از کار درآمده‌است. و تاکید می‌نمایم ناخواسته که می‌دانم و می‌دانید آقای «سجادی» معمولا این‌گونه بی‌پروا نبوده و نیست. و مطمئن هستم که مرا بر بی‌پرواییم نسبت به خودش خواهد بخشید.

 نه قصد تطهیر «بهنود» را دارم که خطا کرده و نه قصد تخریب «سجادی» را که خطا بر خطا نوشته است. اما نوشته حاوی جعلیات و نتیجه‌گیری‌های خلاف اخلاقی است که نمی‌توان به سادگی از کنار آن گذشت.

«مسعود بهنود» اخیرا در وبلاگ‌َش عکسی از آقای «کوچک‌زاده» منتشر نموده که ظاهرا اولین‌بار توسط یکی از رسانه‌های غربی انعکاس وسیع یافته و مربوط است به مراسم استیضاح مرحوم «علی کردان» در دولت نهم و باز ظاهرا هنگام نطق موافق استیضاح آقای «علی مطهری».
 «بهنود» یک خطای تاریخی در قرائت عکس مرتکب شده و نوشته است که این عکس مربوط است به آخرین درگیری لفظی بین آقایان «مطهری» و «کوچک‌زاد» در مجلس هشتم.

تا این‌جای کار مناقشه‌ای نیست .اما «بهنود» متذکر شده است که در عکس آقای «کوچک‌زاده» اشاره بی‌ادبی نسبت به «مطهری» دارد و آقای «سجادی» معتقد است که این اشاره کار فتوشاپ است و آقای «بهنود» فتوشاپ را نشناخته است.

بر فرض که چنین باشد . آیا آقای «بهنود» و ملت ایران و همه آن‌ها که از طریق اینترنت و موبایل و رادیو شنیدند که حضرات از رکیک‌ترین کلمات نسبت به هم‌دیگر استفاده کردند هم باید باورکنند که کلمات ردوبدل‌شده در مجلس فتوشاپ بوده؟

در ادامه آقای «سجادی» «بهنود» و دوستان هم‌فکر او را مخاطب قرار می‌دهد و می‌پرسد: مگر از این بی‌نزاکتی‌ها در تمام مجالس کشورهایی که قبله آمال شما هستند اتفاق نمی‌افتد که شما این مورد را چماق کرده‌اید؟ و در پاسخ این کم‌ترین هم‌فکر آقای «بهنود» به‌نمایندگی و البته با کسب اجازه عرض می‌کنم: نه‌تنها اتفاق می‌افتد که به‌مراتب هم بیشتر. اما هیچ کشوری غربی که با فرض شما قبله آمال من و امثال من است شما سراغ نخواهید داشت که دبیر شورای نگهبانش مدعی باشد: «امام زمان اسامی دربست حضرات نمایندگان دوره‌های هفتم و هشتم را دریافت و تنفیذ نموده‌است».

مسلما وقتی نماینده‌ای در پوسترها، بولتن‌ها، و نطق‌های تبلیغاتیش مدعی می‌شود که اهل تهجد و شب‌زنده‌داری به‌جای تخصص است، البته که «بهنود» و بنده و امثال‌هم توقع داریم در نطق‌های مجلس رعایت ادب و نزاکت را بسیار بیش‌تر از دیگران داشته باشند.

در ادامه آقای سجادی به گاف دیگر «بهنود» در موردعکس حاشیه مراسم ارتحال امام اشاره می‌کند که با توجه به این‌که در این‌جا من به تفصیل درباره آن نوشته‌ام از آن می‌گذرم.

و اما در ادامه ایشان مدعی است که درحالی که درجریان زلزله بم سیستم تلفن هم‌راه به کلی قطع بوده، آقای «بهنود» به دروغ مدعی شده‌است که کسی با او تماس گرفته و اعلام نموده است «ارگ بم سالم است».
این خبر که ارگ بم سالم مانده مشخص است که دروغ بوده. حالا «بهنود» دروغ گفته یا کسی که با او تماس گرفته ؟ الله‌اعلم؟ اما این‌که در آن‌روزها سیستم تلفن هم‌راه قطع بوده هم دروغ است و به استثنای حوزه مغناطیسی امواج در اطراف شهر بم آن‌هم به مدت کوتاهی از زمان زلزله،در سایر نقاط کشور این سیستم کم‌ترین اشکالی نداشت و بعید نمی‌نماید کسی از نقطه دیگری غیر از حوزه مغناطیسی بم زنگ زده و دروغ گفته باشد.
در ثانی علاوه بر سیستم تلفن هم‌راه زاغارت ایران، دنیا چندین سال است که به سیستم تلفن هم‌راه ماه‌واره ای مجهز شده و بعید نیست خبرنگاری در منطقه با استفاده از چنین تلفن هم‌راهی با آقای «بهنود» تماس گرفته و منشا چنین به قول ایشان «گاف»ی شده‌باشد.

و اما در ادامه زبان نوشته آقای «سجادی» کاملا «کیهان»ی می‌شود و در نقش وکیل‌مدافع جنازهای شهدای والامقام دفاع مقدس، اعتراض دانشجویان به دفن جنازه‌ها در محیط دانشگاهی را زیر سؤال برده و با سخیف‌ترین نگاه و نازل‌ترین ادبیات سعی در توجیه یک رفتار ضداجتماعی به‌عنوان یک رفتار ارزشی دارد.
 گذاشتن تصویر جنازه مطهر یک شهید دفاع مقدس در کنار تصویر عریان یک بانویی که به هرحال برای خودش حقوق و شخصیت مستقلی دارد، و گرفتن نتیجه بسیار زشتی که اگر به جای جنازه شهدای مظلوم و گمنام دفاع مقدس، قرار بود جنازه این خانم در دانشگاه دفن شود، آقایان قالی قرمز پهن می‌نمودند!

آقای سجادی! واقعا خجالت‌آور است! به عنوان یک انسان از شما می‌خواهم از خانواده ارج‌مند شهدا عذرخواهی کنید. برایتان احترام قائل بوده و خواهم بود اما این کج‌فهمی و اهانت‌تان را به‌ هیچ عنوان نمی‌فهمم. از این قیاس زشت شما به چنین نتیجه‌ای هم می‌توان رسید که مردم به صرف دوست ‌اشتن و محبت شدید، علاقه داشته باشند جسد عزیزان‌ِشان پس از مرگ در منزل دفن شود.
این قیاس کریه شما پس از اهانت مستقیم به شهدای دفاع مقدس، اهانت به اصل انسانیت و واقعیت انکارناپذیر مرگ است.

آقای سجادی! در جام جهانی ۸۶ مکزیک که قهرمانی آرژانتین با معرفی اعجوبه فوتبال «مارادونا» را به‌همراه داشت، روزنامه‌ها می‌نوشنتد؛ بعضی فوتبالیست‌ها که در فوتبال و تکنیک نمی‌توانند برای خود شهرتی دست و پا کنند، با خطاکردن بر روی فوتبالیست‌های معروف و مشهور (مارادونا) برای خود شهرت دست و پا می‌کنند.
«مسعود بهنود» با سابقه نیم قرن فعالیت قلمی و مطبوعاتی و هم‌کاری با غول رسانه‌ای دنیا «bbc» و به شهادت کارنامه پرتعداد قلمی‌اش به اندازه کافی کسب شهرت و اعتبار نموده‌است و نیازی به کسب شهرت کاذب ندارد. اما این بعضی‌ها هستند که سعی دارند با خطاکردن بر روی او برای خود اعتبار و شهرتی دست و پا نمایند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۸۹ ، ۱۰:۰۳
علی مصلحی

وقتی دم خروس بیرون می‌زند

يكشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۸۹، ۰۷:۵۴ ق.ظ

روز دوشنبه سوم اسفندماه سال گذشته، از شبکه ی فارسی «bbc» برای اولین‌بار فیلمی از حمله‏‌ی گارد ویژه و لباس‌شخصی‏‌ها در روز ۲۵ خرداد۸۸ به کوی دانشگاه تهران پخش شد.
شبکه خبری «bbc» ساعت‌ها قبل از پخش این فیلم، زمان و ساعت پخش آن را اعلام و تبلیغ نموده‌بود.
 بافاصله کم‌تر از یک‌روز در شرایطی که تماشای صحنه‌های رقت‌انگیز فیلم، بینندگان در سراسر جهان خصوصا ایران را در بهت و حیرت و تاثر ناشی از رافت انسانی فرو برده‌ بود، صداوسیما و رسانه‌های دولتی ایران خبر دستگیری «عبدالمالک ریگی» تروریست و شرور ایرانی، توسط سربازان گم‌نام امام زمان را روی خروجی‌های خود فرستادند.

پوشش بسیار وسیع خبری بازداشت «ریگی» توسط رسانه‌های هم‌سو با کودتا، از طرف افکار عمومی بین‌المللی و جنبش سبز در داخل و خارج کشور، طرحی برای تحت‌الشعاع قراردادن و انحراف افکارعمومی از توجه به فیلم کوی دانشگاه تلقی و هم‌زمان، اطلاعات ارائه‌شده توسط وزیر اطلاعات ایران درباره زمان و نحوه دستگیری «ریگی» با تردید و تشکیک جدی مواجه شد.

از طرف دیگر، هنوز تنور اطلاعات و اخبار رسانه‌های ایران از داغی نیفتاده بود که رسانه‌های رسمی کشورهایی که در گزارش وزیر اطلاعات ایران بدان‌ها اشاره شده بود، همه و یا قسمت‌هایی از اطلاعات موجود در گزارش وزارت اطلاعات ایران درباره خود را تکذیب نمودند.

سئوالات جواب خود را یافت و تردیدهای افکار عمومی به واقعیت پیوست. اما رسانه‌های دولتی و رسمی و منابع اطلاعاتی ایران به‌طور کامل و یک‌دست در مورد تردید‌افکنی‌ها و سئوالات مطرح‌شده و تکدیبیه‌ها و واکنش‌های رسمی بین‌المللی سکوت کامل اختیارنموده و تلویحا بر صحت اطلاعات و اخبار خود علیرغم تناقضات آشکار موجود در آن اصرار نمودند.

حرف اصلی اطلاعات و اخبار منابع اطلاعاتی و رسانه‌ای ایران، تقدم پخش فیلم بر دستگیری «ریگی» و فقدان هرگونه ربط رسانه‌ای و سیاسی بین آن و اصرار و اشاره به دستگیری «ریگی» ساعاتی قبل از اعلام خبر آن بود.
 اما تناقاضات موجود و تکذیبیه‌ها و تردیدها نشان می‌داد که، نام‌برده دست‌ِکم یک‌هفته پیش با کمک کشور یا کشورهای دیگری دستگیر و اعلام خبر آن بلافاصله ساعاتی پس از پخش فیلم «کوی دانشگاه» توسط «bbc»، برای کم‌رنگ‌کردن اثر این فیلم و انحراف مسیر افکار عمومی به سمت دیگری طراحی و اجرا شده‌است.

کم‌تر از دوماه پس از نمایش فیلم حمله به کوی دانشگاه توسطbbc و نمایش دستگیری «ریگی» توسط رسانه ملی ایران، به‌تازگی آقای «کامران دانشجو» وزیر علوم دولت کودتا با خبرگزاری «مهر» مصاحبه نموده و در آن مصاحبه ضمن ادعای خنده‌دار برگزاری انتخاباتی بدون کمترین جابه‌جایی رای، در پاسخ سئوالی در مورد فیلم «کوی دانشگاه» پخش‌شده توسط «بی‌بی‌سی» فرموده‌اند: «پخش فیلم منسوب به کوی دانشگاه از سوی BBC با هدف تحت‌الشعاع قراردادن دستگیری ریگی بود»

این ادعا که تلویحا تقدم دستگیری «ریگی» بر پخش فیلم کوی دانشگاه توسط bbc یعنی همان گمانه‌زنی و سناریویی که دوماه پیش دولت کودتا آن‌را به سکوت و تکذیب گذرانده بود، در حالی از طرف ایشان مطرح می شود که هنوز خاطره صحنه‌های رقت‌انگیز فیلم و توحش نسبت به دانشجویان مظلوم، ازذهن بینندگان پاک نشده‌است.

ظاهرا تاریخ مصرف سناریوی پیش‌گفته یعنی هدایت افکار عمومی به سمت خبر دستگیری آقای «عبدالمالک ریگی» و انحراف از جنایات کودتاچیان در کوی دانشگاه، سپری شده و زمان مصرف روی دیگر سناریو به نفع رزیم فرارسیده است.

جدای از گاف بزرگ نهفته در اظهارات جناب وزیر، ایشان خوب می‌دانند که، اگر پخش یک فیلم۹ دقیقه‌ای آن‌قدر پتانسیل برای بازتاب رسانه‌ای و تحت‌الشعاع قراردادن افکار عمومی داشته؛ حتما حرف حقی هم برای گفتن داشته است. اما ظاهرا هم آن‌زمان و هم اکنون ازطرف دولت‌مردان کودتا و مسبسبین حادثه چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن «حقیقت» باقی نمانده است.

دم خروس بیرون‌زده کم‌کم بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و به‌زودی خروس سرقت شده خودنمایی خواهد کرد.
آنان‌که دیروز در حلقه‌های خصوصی در کنار هم متعهد می‌شدند برای حفظ منافع اسلام از خطر «موسوی» و «کروبی» و «خاتمی» به مردم دروغ بگویند، حالا حلقه‌هایشان تنگ‌تر شده و در حلقه‌های کوچک‌تر تصمیم می‌گیرند برای حفاظت منافع اسلام از خطر «الیاس نادران» به مردم دروغ بگویند.
 به‌زودی محدودیت منابع کار را به جایی خواهد رساند که برای حفظ منافع اسلام از خطر «ارباب حلقه‌ها» به مردم دروغ بگویند.
 آما آیا گرسنگی اجازه شنیدن دروغ‌های بیشتر به مردم خواهد داد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۸۹ ، ۰۷:۵۴
علی مصلحی

«فارسی‌وان» اشاعه ویروس ابتذال

جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۸۹، ۰۶:۲۰ ق.ظ

چند سال پیش نویسنده‌ای در اعتراض به فیلترینگ موجود در اینترنت مقاله‌ای را در یکی از روزنامه‌های ایران به چاپ رسانده بود تحت عنوان: «سایت‌های سکسی فعال، سایت‌های سیاسی فیلتر».

آن‌روزها مثل حالا از فیلترشکن و نرم‌افزارهایی که می‌تواند خارج از عرف مخابرات ایران، مستقیما به سرورهایی خارج از کشور متصل شوند (vpn) به این شکل گسترده خبری نبود و یا بود و کاربران از وجود آن اطلاع زیادی نداشتند.

بزرگترین دلیل شرکت مخابرات به‌عنوان متولی اینترنت و یا دولت‌مردان ایران برای نصب و تعبیه نرم‌افزارهای مخصوص فیلترینگ بر سر راه اینترنت، مبارزه با ابتذال و جلوگیری از امکان دردسترس آزاد بودن سایت‌های مستهجن بوده و هست. اما عملا شکل اتفاقی که افتاده چیز دیگری است، و اکثر هزینه‌هایی که از این بابت، مسئولیت پرداخت آن‌را شهروندان ایرانی برعهده دارند، متوجه سایت‌های سیاسی و هنری می‌باشد و دسترسی به سایت‌های مستهجن اگر کار آسانی نباشد، کار سختی هم نیست.

 این یک ادعا یا بلوف سیاسی نیست. واقیعتی است که به عریانی در فضا و شرایط موجود قابل مشاهده می‌باشد.

در کنار مبارزه ناموفق چندین‌ساله با تهدیدات فرهنگی و ابتذال اینترنتی از طریق «فیلترینگ»، اخیرا مبارزه با ابتذال از طریق ارسال پارازیت بر روی امواج ایستگاه‌های ماهواره‌ای، در دستور کار مقامات عالی‌رتبه ایران قرار گرفته‌است.
 این اقدام واکنش شدید کشورهای اروپایی و غربی دارنده ایستگاه‌های ماهواره‌ای و استفاده‌کنندگان از آن را به‌همراه داشته است.

اما نکته دردناک و تاسف‌آور در این رابطه اینست که؛ این‌روزها شهروندانی که مسئولیت پرداخت هزینه‌های سرسام‌آور ارسال پارازیت، در کنار هزینه فیلترینگ سایت‌های اینترنتی را بر عهده دارند اکثرا در خانه‌های خود شادمانه مجموعه سریال‌های مبتذل و مخرب فرهنگی را به تماشا نشسته‌اند که از طریق شبکه ماه‌واره‌ای پخش می‌شود و هیچ‌گونه پارازیت، قطع، و پرشی هم متوجه پخش آن نیست.

به‌راستی چرا بینندگان سریال‌های نازل و فاقد کمترین ارزش اخلاقی و یا هنری مثل سریال‌های شبکه «فارسی وان» از خود نمی‌پرسند که؛ اگر هدف ارسال پارازیت بر روی امواج ماه‌واره مبارزه با ابتذال است، چرا این ابتذال فقط در شبکه‌های ماه‌واره‌ای خبری «بی.بی.سی» و «صدای آمریکا» مشاهده می‌شود و این سریال سرگرم‌کننده که تابلوی واقعی ابتذال و مبلغ ازهم‌گسیختگی اخلاقی و به نوعی اشاعه ویروس ابتذال به عریان‌ترین وجه و شفاف‌ترین شکل آن می‌باشد، مصداق ابتذال از نظر متولیان پارازیت نیست؟

و چرا شبکه پخش‌کننده سریال‌های مجموعه «فارسی وان» و ایستگاه ماه‌واره‌ای پخش‌کننده آن، هیچ‌گونه اعتراضی را همچون اکثر ایستگاه‌های ماه‌واره‌ای به کشور ایران ندارد؟

مطلب در شرایطی جالب می‌شود که توجه داشته باشیم، اگرچه غیر از کشور ایران کشورهای فارسی‌زبان دیگری هم در دنیا وجود دارد، اما نوع ترجمه و ادای دیالوگ‌های این سریال نشان می‌دهد، این سریال پیش از کشورهای فارسی زبان «افغانستان» «تاجیکستان» و ... برای تغذیه مخاطب فارسی‌زبان ایرانی تولید و پخش آن در دستور کار قرار گرفته‌است.

اما تاسف و دردناکی این اتفاق زمانی شدت می‌یابد، که سیاست‌های سازنده سریال با سیاست‌های فریبنده فرهنگی دولت‌مردان معاصر ایران، هم‌سو و هم‌رنگ از آب درمی‌آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۸۹ ، ۰۶:۲۰
علی مصلحی

در شرایطی که غول خبری بریتانیا «بی‌بی‌سی» هم‌زمان با درگذشت فقیه عالی‌قدر مرحوم آیت‌الله «منتظری»، یک‌ساعت زودتر پخش برنامه‌های خود را آغاز نموده و مجموعه برنامه آن‌روز این شبکه، عملا تبدیل به ویژه‌نامه درگذشت آیت‌الله «منتظری» شده بود، و طی بخش‌های مکرر خبری، خبر درگذشت آیت‌الله را هم‌راه با تصاویر و مصاحبه‌های زنده از داخل بیت ایشان پخش می‌نمود، سکوت سنگین و غفلت خبری امروز «‌بی‌بی‌سی» درقبال درگذشت همسر مرحوم «منتظری» علامت سئوال بزرگی را در مقابل تغییرمشی رسانه‌ای این شبکه قرار داد.

آیا خبرنگاران رسمی و غیررسمی خبرگزاری «‌بی‌بی‌سی» تاکنون از درگذشت همسر رنج‌دیده آیت‌الله «منتظری» و مادر داغ‌دیده شهید «محمد منتظری» و نوه‌‌های شهیدش خبری به‌دست نیاورده‌اند؟

این تغییر رویه رسانه‌ای در شرایطی واقع می‌شود که آقای «عمادالدین باقی» به‌علت تنظیم مصاحبه‌ای با فقیه عالی‌قدر در زمان حیاتش برای این شبکه خبری، از چند روز پس از پخش آن مصاحبه تا کنون در بازداشت به‌سر می‌برد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۸۹ ، ۰۵:۵۷
علی مصلحی

گوشی برای شنیدن، حرفی برای گفتن

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۸۸، ۰۵:۲۰ ق.ظ

حضرت «علاءالدین بروجردی» ریس کمیسون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، و ایضا کمیته تحقیق درباره حادثه کهریزک و کوی دانشگاه، در واکنشی مضحک به فیلم پخش‌شده توسط شبکه خبری «‌بی‌بی‌سی» فرمودند که: « فیلم مونتاژ است»

چند روز بعد ظاهرا کم‌تر از یک‌هفته و ظاهرا همان فیلم مونتاژ‌شده، به رویت جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی رسید، و یکی به نمایندگی از بقیه فرمود: «فیلم حرفی برای گفتن نداشت».

البته که برای نمایندگانی که به تحقیق و به جرات می‌توان درباره‌شان گفت: «فرق بین "کلم" و "استکهلم" را نمی‌دانند» (۱) نه‌تنها این فیلم، بلکه حتی تصاویر رقت‌انگیزتر از تصاویر این فیلم هم حرفی برای گفتن ندارد و صد البته که نمی‌خواهند داشته باشد. چرا که حضرات چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن ندارند.

 جهالت و بی‌خبری و به‌خواب‌زدگی داوطلبانه چنان چشم‌ها و گوش‌های‌شان را پر کرده است که دیگر جایی برای «حقیقت» نمانده است.
 «حقیقت» در نگاه حضرات آنست که از بالا به آن‌ها دیکته می‌شود.
مثلا اگر از بالا دیکته شد که «ماست سیاه است، به حضرت عباس ماست را سیاه می‌دانند» (۲)
اما تعجب اینست که اگر چنین تصاویری حرفی برای گفتن نداشت، پس چرا مسئولین شبکه خبری «‌بی‌بی‌سی» زحمت مونتاژ و تهیه چنین فیلم مضحکی را به خود دادند؛ که ریاست محترم کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی که انصفا فرصت سرزدن به خانواده‌اش ندارد را هم به‌زحمت ابتدا تماشا و بعد اظهار فیض و فضل درباره این اثر مسخره انداختند؟
______________
پانوشت:
(۱)ــ نقلی است از «ناصرالدین شاه» که من نخست‌وزیری می‌خواهم که فرق بین «‌کلم» و «استکهلم» را نداند.
(۲)ــ جمله معروف آقای «رضا برجی» بی‌هنر عکاس، که «اگر آقا بگوید ماست سیاه است، به حضرت عباس ماست را سیاه می‌دانیم»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۸۸ ، ۰۵:۲۰
علی مصلحی

مجلس ایران و مونتاژیسم

سه شنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۸۸، ۰۵:۱۰ ق.ظ

من تا حالا فکر می‌کردم تمام تصاویری که در فیلم‌های سینمایی‌ می‌بینم، درست عین واقعیت است.
 مثلن وقتی در فیلم‌های مربوط به جنگ ایران و عراق، می‌دیدم که یک ایرانی به‌تنهایی یک لشگر عراقی را خلع‌سلاح می‌کند، یا مثلن یک جوان ایرانی به‌تنهایی بر چند سرباز غول‌پیکر عراقی چیره می‌شود، همه واقعی است.
باور کنید از خوشحالی و غرور در پوست خودم نمی‌گنجیدم.

من حتی این‌قدر کودن بودم که وقتی در پایان فیلم‌های «جکی جون» اتفاقات پشت صحنه را هم می‌دیدم، بلد نبودم یاد بگیرم، یا باور کنم که احتمال وقوع این اتفاقات در عالم واقع، تقریبن غیرممکن است.

از این گذشته من اگر یک‌بار یک هنرپیشه را در خیابان می‌دیدم که مثلن در فیلمی نقش امیرکبیر را بازی کرده بود، نزدیک بود از تعجب غالب تهی کنم. چرا که در تاریخ خوانده بودم «امیرکبیر» سال‌ها پیش کشته شده اما چگونه حالا در خیابان در حال تردد است؟

خلاصه این‌که من از هیچ هنری در حوزه سینما و تصویر و تصویربرداری و هیچ تکنیکی در چنین حوزه‌هایی سر در نمی‌آوردم، تا این‌که خدا پدر و مادر نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی را بیامرزد، که به من آموختند که نه‌تنها در حوزه سینما و تصویر، که در تمام حوزه‌ها و از آن‌جمله در سیاست، هنری و تکنیکی و فنی به نام «مونتاژ» وجود دارد و شبکه خبری و تلویزیونی «بی‌بی‌سی» در تهیه یک فیلم سینمایی سیاسی، به نام «‌حمله وحشیانه پلیس و لباس‌شخصی‌ها به کوی دانشگاه» از این فن استفاده کرده است.

و خدا پدر و مادر مردمی را بیامرزد که چنین نمایندگانی را برای ما انتخاب کردند و گرنه من می‌مردم و نمی‌دانستم که فیلم «یورش وحشیانه به کوی دانشگاه» مونتاژ است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۸۸ ، ۰۵:۱۰
علی مصلحی

مونتاژیسم در بی‌بی‌سی

دوشنبه, ۱۰ اسفند ۱۳۸۸، ۰۴:۵۹ ق.ظ

اولین واکنش ــ‌نه البته رسمی‌ــ دولتیان و مجلسیان و خلاصه مجموعه نظام به فیلم حمله وحشیانه پلیس و لباس‌شخصی‌ها به مجموعه خواب‌گاهی کوی دانشگاه در شب بیست و پنجم خردادماه گذشته، که توسط شبکه خبری «بی‌بی‌سی» پخش شد، این بود که: «فیلم مونتاژ است» و بهترین دلیل برای اثبات این ادعا اینست که: این فیلم توسط «بی‌بی‌سی‌» پخش شده است.

این واکنش و ادعا درون خود حقیقتی را مکتوم دارد و آن این‌که، مدعیان به علم «مونتاژ» و آن‌هم مونتاز حقیقت و ابزارهای این مونتاژ برای قلب حقیقت مسلطند و نه که ظاهرا بلکه حتما و صددرصد بارها و بارها از چنین ابزارهایی برای قلب حقیقت و دروغ‌گویی استفاده نموده و این‌ک همه را به کیش خود می‌پندارند.

نکته جالب‌توجه و متاثر‌کننده این سناریو، فراموش‌کاری داوطلبانه دولتیان فعلی ایران است که به‌زودی فراموش نموده‌اند که در کوران حوادث انقلاب، مصاحبه همین شبکه خبری «بی‌بی‌سی» با آیت‌الله «خمینی»، خشم شدید شاه و دولتیان آن‌روز را به دنبال داشت و هم‌چنان‌که سال گذشته دولت ایران دفتر این شبکه بزرگ و معتبر خبری در تهران را در ادامه سایر سیاست‌های محدودکننده آزادی بیان بست، نزدیک به چهل سال پیش نیز دیکتاتور دیگری در تهران به همین دلیل و در راستای همین سیاست دفتر خبرگزاری «بی‌بی‌سی» را بست و نماینده این غول رسانه‌ای را از ایران اخراج نمود.

جای شگفتی نیست این سرنوشت محتوم تمام دیکتاتورهایی است که غیر از چاپلوسبی اطرافیان خود چیز دیگری را نمی‌بینند و صد البته وقتی صدای «انقلاب مردم دورتر را می‌شنوند» که دیگر برای دیدن و شنیدن دیر شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۸۸ ، ۰۴:۵۹
علی مصلحی