پاداش برای خشونت
یک پرسوناژ ثابت در اکثر فیلمهای هالیوودی که تاریخ چند دهه قبل را روایت میکرد و قهرمانان آن اغلب مردهایی با کلاههای شاپوی بزرگ و سوار بر اسب بودند و همیشه هم یک هفتتیر در دستِشان بود، وجود داشت که غالبا یکی از قهرمانان داستان فیلم یکی از همین مردها بود که سابقه شرارت زیادی داشت و از دست پلیس متواری بود و در اکثر شهرها عکس اورا روی در و دیوار نصب کرده و برای سرش جایزه تعیین نمودهبودند.
این فیلمها اغلب فضایی را روایت میکرد که نه پلیس آن پلیس به معنای امروزی بود، و نه شرور و جانی متهم آن، و نه فضای بدوی و سنتی آن کمترین شباهتی با فضای فرهنگی، اجتماعی مدرن امروز داشت.
پلیس جامعه امروز متناسب با رشد و تغییر سایر مختصات جامعه بهسمت مدنیت و فرهنگ، رشد و ارتقا داشته و امروز دیگر همه ابزار پلیس به زور بازوی افسران تنومند و قوی و ابزار خشنی که بر علیه جانیان از آن استفاده میشد، خلاصهنمیشود. پلیس جامعه امروزی دانشگاه دارد، روانشناس دارد، شرایط استخدام دارد، ابزار مدرن و دقیق دارد و در کنار همه اینها، البته که قوه قهریه مجاز و قانونی هم دارد و فقط در شرایط ویژه مجاز به استفاده از آن میباشد. در حقیقت قوه قهریه به مقیاس وسیعی در پلیس امروز کاهش یافته و در مقابل سایر ابزارهای مدرن این نیرو کمتر قابل مشاهده میباشد.
در جوامع مدرن امروز، هیچ شهروندی حق اعمال خشونت بر علیه شهروند دیگر را ندارد و در صورتیکه شهروندی مورد تعرض و خشونت شهروندی دیگر قرار گرفت نیز حق پاسخگویی مستقیم خشونت او را ندارد و قانون و قضا از او حمایت نموده و از پلیس و نیروی انتظامی میخواهد که شهروند خاطی را تعقیب نموده و برای تنبیه و مجازات در اختیار قانون قرار دهد.
بدیهی است کم و کیف مجازات مجرم را قانون تعیین میکند نه شاکی.
در چنین شرایطی شنیدن خبر اینکه فلان شخص یا فلان گروه(+) یا فلان کشور برای سر فلان شخص متهم و متواری جایزه تعیین نمود، یک واقعییت تاسفآور است.
مهم نیست که این جایزه برای سر «قذافی» تعیین شده باشد که وجدان عمومی جهانی را بهخاطر جنایات غیرانسانی خود به درد آورده، و جرم او هم برای جهانیان ثابت شدهاست، یا برای شخص اول و دوم و سوم القاعده،(+) که متهم به جنایاتی اینچنین هستند، یا نویسندهای که شاید آزارش به مورچهای هم نرسیده اما با قلم و نوشتهاش، احساسات مذهبی یا قومی عدهای را جریحهدار نمودهاست. یا گویندهای از همین قبیل.
نمیتوان از اقدامات هیچیک از متهمینی که برای سرشان جایزه تعیینشده دفاعکرد، ضمن آنکه نمیتوان بهطور صددرصد هم از درخواست مجازاتِشان دفاع نمود. اما هرچه باشد اینکه مجازات یک متهم - هر متهمی - را به جای قانون و پلیس و استفاده از پتانسیلهای مدرن موجود، به همه شهروندان با هر نوع ابزار و آگاهی و شرایطی حواله نماییم(+) و پیشاپیش هم پاداش برایشان در نظرگرفته و میزان و مبلغ آنرا اعلام نماییم، بیش و پیش از آنکه کمک به «صلح» و «امنیت»، و رهایی از دست شرارتهای یک شرور یا یک گروه تروریستی و شرارت باشد، تبلیغ، تولید و تشدید هرج و مرج و نهایتا بازتولید همان شرارتها و شیوهها و خشونتهاست.
آمریکا به حق یا ناحق با ایران و بعضی دیگر از کشورهای جهان روابط حسنه و دیپلماتیک ندارد. به همین دلیل نمیتواند از طریق دیپلماتیک به سازوکارهای مدرن تعقیب و مجازات یک مقام ارشد القاعده که ایران متهم به پناهدادن اوست، متوسل شود. همین وضعیت را با بعضی دیگر از کشورها نیز دارد.
از طرف دیگر به خاطر اختلاف عقیده و سلوک گاهی ممکن است فردی که از طرف دولت ایالات متحده به شرارت مشهور و متهم است و شایسته مجازات شناخته میشود، از طرف دولت ایران یا دولتی دیگر، شایسته تقدیر و تجلیل و پناهندگی شناخته شود و همین اختلاف دیدگاه باعث شود تا دو دولت نتوانند بر سر موضوع واحد دفع شر، به اشتراک نظر رسیده و به حل و فصل مسالمتآمیز آن اقدام کنند.
در چنین شرایطی که دیپلماسی مجبور به عقبنشینی است، ناگزیر سادهترین راه خشونت برای دفع خشونت، و ابزار آن هم تهییج طمع شهروندان به دریافت پاداشی میشود که البته هیچگاه امکان پرداختش نیست.
تصور کنید شهروندی یا به طمع پاداش و یا اصلا بهخاطر قرابت عقیده و دیدگاه با تعیینکننده پاداش، به چنین اقدام خشنی دست بزند. در حالت مفروض شهروند مذکور آیا خواهد توانست از دست دولت خود جان سالم به در ببرد تا پاداش خود را از دولتی دیگر دریافت نماید؟ قاعدتا پاسخ منفی است.
حالا دور دیگری از اتهام و خشونت و جایزه، از یک کشور برعلیه کشور دیگر بر سر انسانی دیگر و نهایتا دور باطل خشونت آغاز خواهد شد.
در فیلمهای هالیوودی همه مردم یکجور بودند، همه آنها اسلحه داشتند، مرگ و کشتهشدن در بین آنها یک اتفاق ساده و طبیعی بود و مردم با آن واقعیات زندگی خود را هر روز سر میکردند. ضمن آنکه اگر شروری توسط یک شهروند یافته و به پلیس معرفی میشد، یا سر او به پلیس تحویل داده میشد، نه تنها بیم تشدید خشونت نبود که فیلم فضایی را روایت میکرد که مردم به جشن کاهش خشونت میروند.
به نظر میرسد اغلب، تعیین چنین جایزههایی پیش از آنکه قصد عملیاتیشدن را تعقیب نماید، بیشتر برای تبلیغ و تهدید طراحی و اجرا میشود. اما نمیتوان از تاثیرات منفی اینگونه پیشنهاد و پاداش و مجازات غافل بود.
بهترین رویه برای مجازات یک جانی و شرور در هر مقیاسی، و با هر انگیزهای، دستگیری، محاکمه و مجازات پس از صدور رای قاضی محکمه است. اینکه تشکیل چنین دادگاههایی با مشکل عدیده روبهروست، به قرائتهایی برمیگردد که مروجین خشونت بهخاطر ترس خود آنرا تبلیغ و تشویق مینمایند.
به تعبیر شیرین خواجه رندان شیراز:
شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد
مرتبط:
دفع خشونت با خشونت