وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

علی مصلحی
وب‌نوشته‌های یک شیشه‌بر

روزنامه‌نگاری که کارمند بانک بوده و اکنون شیشه‌بری می‌کند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندها

مجلس رای نیاورد

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۸۷، ۰۳:۰۵ ب.ظ

دیروز آقای دکتر «علی کردان» استیضاح شد و در کمال تعجب با وجود این‌که کلیه اتهامات وارده به وی: جعل مدرک، عدم صداقت، سوء‌استفاده چندین ساله از مدرک و مزایای مادی و معنوی آن و ... در جلسه استیضاح طرح و هیچ‌کدام پاسخ درست و درخور توجهی نیافت، بازهم ۵۹ نماینده مجلس = ۴۵ رای مخالف استیضاح +۱۴ رای ممتنع، آقای دکتر «علی کردان» و رفتار سوء وی را تایید کردند.

 «ایرج بقایی کرمانی» در کتاب طنز «کشورگشایان قاجار» درباره «آغا محمدخان قاجار» نوشته است: آغا محمد خان خوجه نبوده بلکه آن‌ها که او را انتخاب کردند خوجه بودند.
 
نماینده‌ای که نمی‌داند دروغ، جعل، سوءاستفاده از مزایای قانونی یک مدرک و همه نوع اصرار دروغ بر چنین منکراتی و ... بهترین بهانه برای تنبیه شخص است، اما نه‌تنها به تنبیه راضی نیست، که حتی به شخص خاطی رای اعتماد یا ممتنع می‌دهد، مقصر نیست، مقصر ملت اخته‌ای است که این نماینده را انتخاب کرده.

البته دیگر نمایندگانی هم که در جلسه دیروز به استیضاح رای سفید دادند کار شاقی نکرده‌اند، بلکه اقرار به اشتباه سه ماه پیش خود نمودند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۸۷ ، ۱۵:۰۵
علی مصلحی

مددی

شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۸۷، ۰۲:۵۶ ب.ظ

حجاب چون بدری، زین فرشتگان چه کسی است
که پشت صورتکش، صورت مهیبی نیست؟
مگر تدارک این شور و شر برای بشر
همه به جزیه دندان‌زدن به سیبی نیست؟
 (حسین منزوی)

به هیچ عنوان قصد اهانت یا تخطئه «مددی» را ندارم. هم‌چنان‌که بر آن هم نیستم تا حکم به معصومیت یا برائت او بدهم.
 قصد ایراد ندارم چرا که من هم یک انسان هستم و غریزه جنسی دارم و شاید جنون سکس هم داشته باشم. می‌توانم بالقوه «مددی» دیگری باشم و اگر مسئول «معاونت‌فرهنگی» یک دانشگاه شدم، دانشجویی از جنس مخالف به من مراجعه کرد و ... الخ، آیا به یک «مددی» بالفعل تبدیل می‌شوم یا نه؟ الله‌اعلم.

پس از آن‌که حدود یک‌سال بود دیدن موبایل و اصطلاحا بلوتوث‌بازی را بر خود حرام کرده بودم، شب گذشته در دفتر یکی از دوستان ناغافل و البته علاقه‌مند، فیلم مربوط به حادثه دانشگاه زنجان(+) را دیدم. باور کنید حالم به شدت خراب شد و به‌شدت از خودم که یک مرد هستم متنفر شدم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۸۷ ، ۱۴:۵۶
علی مصلحی

حکایت همچنان باقی است

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۸۷، ۰۲:۴۴ ب.ظ

استاد «احمد اسلامی»
استاد الهیات دانشگاه‌های اصفهان و کاشان
ممنوع‌التدریس شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۸۷ ، ۱۴:۴۴
علی مصلحی

کاندیدای برنده

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۳۱ ق.ظ

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست / پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
آقای دکتر «احمد شیرزاد» عضو «شورای مرکزی حزب مشارکت» که به دعوت جمعی از اصلاح‌طلبان کاشانی در کاشان حضور داشت، طی سخنان کوتاهی وضعیت موجود کشور در زمینه مسایل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، و علمی را تشریح و اعلام کرد متاسفانه در هیچ‌یک از زمینه‌ها در حال حاضر وضعیت مطلوبی وجود ندارد و با این تصویر و این شرایط چشم‌انداز روشنی برای آینده نیز نمی‌توان متصور شد.

این استاد دانشگاه سپس با ارائه مصادیق ومثال‌هایی به تبیین وضیعیت موجود و عوامل بوجودآورنده آن اشاره کرد.

دکتر «شیرزاد» در زمینه سیاست خارجی با اشاره به چالش‌های متعدد پیش‌آمده طی سه سال اخیر بین ایران و اکثر کشورهای جهان و تصویب چهار قطعنامه علیه ایران بزرگ‌ترین افتخار سیاست خارجی دولت نهم را «هورا کشیدن ‌ <هوگو چاوز> به نفع ایران» خواند، و اعلام کرد: چنان‌که عقلای قوم به فکر چاره نباشند وضیعت هر لحظه بد‌تر از این خواهد شد.

 وی پس از آن‌که اظهار داشت در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی مصادیق آن‌قدر عیان است که حاجت به بیان نیست، در زمینه اخلاقی با اشاره قرار دادن مورد «مدرک تحصیلی» دکتر «علی کردان» و حواشی متعدد این اتفاق نتیجه‌گیری کرد: اگرچه با توجه به شواهد موجود به لحاظ اخلاقی بستر مناسبی برای سقوط جامعه به پرتگاه‌های اخلاقی فراهم شده است، اما باید از آنان‌که مشعل موضوع «کردان» را در بد‌ترین شرایط موجود روشن نگه داشتند تشکر کرد، زیرا این موضوع تلنگر بزرگی بود به آنان‌که با شتاب به سمت پرتگاه می‌رفتند.

این تحصیل کرده «فیزیک هسته‌ای» پس از آن به تشریح موضوع «انرژی هسته‌ای» و بحث‌های پیرامون آن پرداخت و ضمن سخنرانی و همچنین پس از پایان سخنرانی در پاسخ به سوالی اظهار داشت: با توجه به شواهد و معیارهای دقیق علمی وضعیت «انرژی هسته‌ای» کشور با آن‌چه ادعا می‌شود تفاوت فاحشی دارد.
وی برای اثبات ادعای خود ادعا کرد بار‌ها از مدعیان پیشرفت‌های علمی در زمینه «انرژی هسته‌ای» تقاضای مناظره رودررو نموده که هر بار به دلیلی واهی امتناع نموده‌اند.

دکتر «شیرزاد» عضو شورای مرکزی «مشارکت» در این سخنرانی با تعریف سه نوع بازی انتخاباتی به تشریح نظر حزب متبوع خود در مورد انتخابات ریاست جمهوری آینده پرداخت.
 وی گفت یرای یک بازی با ۳ پیش‌فرض روبه‌رو هستیم: ۱ ــ بازی برد ۲ ‌‌ــ بازی باخت ۳ ــ بازی باخت با اطلاع از نتیجه اما بازی برای سرمایه‌گذاری (استراتژی)

 این نماینده سابق مجلس پس از تشریح سه فرض موجود؛ انتخابات مجلس هفتم و هشتم را برای اصلاح‌طلبان از نوع دوم (بازی باخت) و بازیی که از تنور گرم اصلاح‌طلبان نان برای اصول‌گرایان درآمد خواند. انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۶ را در شکل از نوع سوم (استراتژی) اما در نتیجه از نوع اول (برد) خواند و اعلام کرد: اصلاح‌طلبان دیگر حاضر نیستند تنوری که از آن نان اصلاح‌طلبان در نمی‌‌آید (بازی باخت) را گرم کنند.

 وی با احترام به تما م کاندید‌اهای ریاست جمهوری آینده آعلام کرد: کف خواسته‌های ما برای شرکت در انتخابات آینده، مخالفت تام و تمام با رای‌آوردن آقای دکتر «احمدی‌نژاد» و سقف آرزوی‌مان رای‌آوردن آقای «خاتمی» است و بدین منظور موتورهای خود را از هم‌اکنون روشن نموده‌ایم.

یاعلی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۸۷ ، ۱۱:۳۱
علی مصلحی

اختلاف نظر

سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۱۶ ق.ظ

در تـنـازع مـشـت برهـم مـی‌زدند / کـه ز سِــر نـام‌هـا غـافـل بـدند
«جلالدین رومی» حکایت زیبایی دارد در باب «حقیقت».
 تمثیل حقیقت واحد انگور و نام‌های متعدد و متفاوت بر آن‌ که ناشی از زبان‌های مختلف بود و همین اختلاف زبان منجر به اختلاف دیدگاه و نهایتا نادیده انگاشتن «حقیقت» شده بود.

در خبر‌ها خواندم که آقای «قالیباف» شهردار فعلی تهران به عنوان هشتمین یا نهمین (تردید از من است) شهردار موفق دنیا انتخاب شدند.
 مطمئنن اگر آنان‌که در مورد «قالیباف» اظهارنظر کرده‌اند، قرار بود در مورد آقای «احمدی‌نژاد» شهردار سابق تهران، اظهارنظر کنند نتیجه کاملن متفاوت بود.

آقای «احمدی‌نژاد» شهرداری است که مدعی است از حداکثر ظرفیت‌های موجود برای اداره شهر، بهترین استفاده را نموده‌است. آقای «قالیباف» هم همین ادعا را دارد، و علی‌القاعده اکثر مردم ادعای شخص عرب در مورد دوغ خودشان را دارند.

 اما اظهارنظرکنندگان و داوران نظراتی کاملن متفاوت و مختلف دارند. این اختلاف و تفاوت‌نظر از کجا ناشی می‌شود؟

شک نیست قسمتی به تفاوت نظر آقایان «قالیباف» و «احمدی‌نژاد» برمی‌گردد که طبیعی است.
مثلن یکی در مورد مشکل ترافیک طرح «مونوریل» را چاره می‌داند و دیگری در مورد همین مشکل طرح گسترش «مترو» را. مشکلی واحد اما راه‌های حل و چاره متفاوت. این‌که کدام راه‌چاره به سلامت نزدیک‌تر است با کار‌شناسان است.

قسمت دیگری از اختلاف نیز به اختلاف‌نظر داوران و اشخاص مورد قضاوت برمی‌گردد. مثلن: ممکن است داوری که در مورد آقای «قالیباف» نظر مثبتی دارد در مورد آقای «احمدی‌نژاد» نظر منفی و البته شخصی داشته باشد، و این نظر شخصی بی‌تاثیر در قضاوت نهایی نیست.

 می‌توان دلایل طبیعی و منطقی دیگری که باعث تفاوت فاحش نظر می‌شود برشمرد که مجموعن با دلایل شمرده شده، درصد بسیار کمی تاثیر را در قضاوت نهایی دارند. اما دلایل غیرطبیعی، غیرمنطقی، و غیرمتعارف تفاوت رای و قضاوت‌های این‌چنین چیست و کجاست؟

آیا می‌توان همچون «مولوی» متصور شد که «حقیقت» یکی است، ولی زبان‌های بیان آن متفاوت؟ آیا تمثیل «جلال‌الدین» در چنین موارد اختلافی مصداق و کاربرد دارد؟ در این‌باره بیشتر گفت‌وگو خواهیم کرد.

توضیح ضروری این‌که این نوشتار هیچ‌گونه قضاوتی در مورد آقایان «قالیباف» و «احمدی‌نژاد» و دوره مدیریت آنان نداشته و صرفن به عنوان الگو و مثال مورد استفاده قرار گرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۸۷ ، ۱۱:۱۶
علی مصلحی

نبشتن

يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۱۴ ق.ظ

نیازی نیست به خودم یادآوری کنم که چند سال پیش دوستانم در شورای نویسندگان «انتظار» می‌خواستند ویزه‌نامه شماره دهم را منتشر کنند، و آن زمان من چگونه بودم.

نیازی نیست «مجتبی خلیلی» به من یادآوری کند که چندین و چندبار از من خواست، چند خطی قلمی کنم و من اصلن نتوانستم که نتوانستم.
باورکنید «مجتبی» دست آخر خسته شد و از من خواست روی یک برگه کاغذ بنویسم: «نمی‌توانم بنویسم» و دریغا که آن هم نتوانستم.

اما حالا نیازی هست که بگویم: همه این‌ها بهانه‌ای شد برای این‌که بنویسم و بگویم که این‌روز‌ها سرشارم از نوشتن و سرشارم از نیاز به نوشتن.

 این‌که نوشتن می‌توانم، شک نیست همین که می‌بینید، حکایت توانستن است. اما آن‌که نوشتن می‌دانم، حکایت دیگری است و قضاوت این حکایت با شما و این زمان بگذار تا وقت دگر.
 
«حقا، و به حرمتِ دوستی، که نمی‌دانم این‌که می‌نویسم راهِ سعادت است که می‌روم، یا راهِ شقاوت و حقا که نمی‌دانم این‌که نبشتم طاعت است یا معصیت»
 «عین القضات»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۸۷ ، ۱۱:۱۴
علی مصلحی

نامه سرگشاده ریگ به «مهدی کروبی»

چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۸۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

اصلا آدم باید متفاوت باشد. تنوع‌طلب. بعضی می‌گویند بهترین شناگر، شناگری است که زود‌تر از دیگران خود را به خط پایان برساند. من می‌گویم نه! بهترین شناگر شناگری است که خلاف جهت آب یا رود یا سود یا بازار و یا خلاف خیلی چیزهای دیگر شنا کند.

من با خود اندیشیدم چه‌گونه می‌توانم بهترین شناگر باشم؟ رفتم لب رودخونه دیدم خروس می‌خو... (ببخشید حواسم پرت شد) رفتم کنار رودخانه ببینم جهت آب کجاست، دیدم آقای «مهدی کروبی» دارد ابوعطا می‌خواند، آقای «جنتی» دشتی، آقای «محتشمی» که خارج از دستگاه بود.
بگذریم. خلاصه این‌که دیدم همه می‌خوانند، الا یک سید نورانی بزرگ‌وار که یک عبای نقره‌ای هم پوشیده و هیچ نمی‌گوید. اما همه هی نامه سرگشاده می‌نویسند که چرا تو نمی‌خوانی؟ و او جواب می‌دهد که:
 «اگر از جانب معشوق نباشد کششی/کوشش عاشق بیهوده به جایی نرسد»
و در این میان «مهدیخان کروبی» مانده‌است بی‌نامه سرگشاده. مانند «ارشمیدس» که از خوشحالی کشف علمی‌اش فریاد یافتم یافتم سر می‌داد، دلم قنج می‌رفت که خلاف مسیر آب یا رود یا سود یا بازار یا... را یافتم: حالا که همه در مسیر رود اصلاحات، به «خاتمی» نامه سرگشاده می‌نویسند، من خلاف این مسیر به آقای «کروبی» نامه سرگشاده می‌نویسم.

زود دست به کار شدم. حالا این شما و این هم نامه سرگشاده ریگ به آقای «مهدی کروبی»:
جناب آقای «مهدی کروبی» دبیر محترم کل حزب محترم «اعتماد ملی»! سلام.
امیدوارم حال شما و آقای «منتجب‌نیا» و آقای «گرامی‌مقدم» و آقای «افخمی» و همه مردمی که دلشان برای ماهی ۵۰۰۰۰ صدقه‌سری جنابعالی تنگ شده‌است خوب باشد.
 چون می‌دانم که برای شما صندلی قرمز ریاست مجلس نهم از احوالات ما مهم‌تر است، ضمنا شما کارهای مهم زیادی دارید، حواس مبارک صامعه و باصره و ... جنابعالی را به گفتن احوالات خودم نرنجانم و یک‌راست بروم سر اصل مطلب:

آقای «کروبی» من و خیلی زیاد از مردم از این‌که فهمیدیم شما می‌خواهید رییس‌جمهور ما شوید و رسما کاندیداتوری خود را برای انتخابات ریاست‌جمهوری آتی اعلام نموده‌اید، خیلی خوشحال شدیم. می‌دانی چرا؟ به خیلی دلایل.

اولا همه می‌دانند شما از پیش‌رو‌ترین نیروهای این نظام هستید و هیچ مقامی حتی «دادگاه ویژه روحانیت» هم نمی‌تواند کوچک‌ترین گیری به شما بدهد. کما این‌که تاکنون نتوانسته. اما یک سری نیروی بی‌سواد مثل «اسداله بیات زنجانی»، و بی‌عرضه مثل «عبداله نوری»، و با سابقه مبارزاتی بسیار کم مثل «موسوی خویینی‌ها» که عمرا سواد و عرضه و سابقه جنابعالی را ندارند، را‌به‌را ماشین قراضه‌شان جلو ساختمان «دادگاه ویژه روحانیت» پارک است. تازه اگر هم بخواهند رییس‌جمهور شوند، عرضه رد شدن از صافی معروفه را ندارند.
نکته جالب این‌که چون خودشان چنین عرضه‌ای ندارند آمده‌اند به یک بی‌عرضه‌تر از خود «محمد خاتمی» گفته‌اند کاندیدا شود. زهی خیال باطل. از آن صافی معروف فقط یک نفر اصطلاحا اصلاح‌طلب (بین خودمان باشد من که می‌دانم شما نیستی اما پزش را می‌دهی) رد می‌شود و آن‌هم کسی نیست جز «مهدی خان کروبی».

دوما: هیچ کاندیدایی مثل شما شانس نداشته که کهنه‌کار‌ترین روزنامه دولتی ایران «کیهان» و روزنامه دوست و برادر «رسالت» این‌همه از کاندیداتوری‌اش خوشحال شوند.
 باور نمی‌کنی مطالب همین دو ماه اخیر این دو روزنامه را بخوانی باور می‌کنی.

سوما این‌که: اگرچه همه پیش‌بینی‌ها و نظرسنجی‌ها در سطح بیت و حوزه مشاوران می‌گویند که: مردم می‌خواهند آقای دکتر «احمدی‌نژاد» یک دوره دیگر باشد، اما ما همه می‌دانیم که مرد بزرگی مثل شما نه‌تنها نظر‌سنجی و پیش‌بینی و رمالی و..... را قبول ندارد، بلکه اصلا نظر را قبول ندارد. شاهد زنده می‌خواهی: مجلس ششم حضرتعالی خیلی راحت نظر اکثریت مجلس در مورد لایحه «اصلاحیه قانون مطبوعات» را به راحتی آب خوردن رد کردی. آن‌روز بعضی‌ها فکر می‌کردند شما با اصلاحیه‌اش مشکلی داری اما کور خوانده بودند که شما با اصل آن یعنی «قانون» مشکل داری.

چهارما این‌که: بعضی‌ها فکر می‌کنند شما که به این زودی فعالیت‌های انتخاباتی را شروع کرده‌ای برای ریاست‌جمهوری آینده به میدان رقابت آمده‌ای. اما بین خودمان باشد فقط من می‌دانم شما برای صندلی نمی‌دانم چه رنگی ریاست‌جمهوری ارزشی قایل نیستی و این کورس زودهنگام برای فتح سنگر «ریاست مجلس نهم» و صنلی قرمز رنگ آن است.

زیاده عرضی نیست. این‌که بعضی از بندهای نامه که می‌بایست بین خودمان باشد، چرا در این نامه سرگشاده عنوان شد خودتان بعد از ریاست برای خلایق می‌توضیحید.
الاحقر: ریگ بیابان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۸۷ ، ۱۱:۰۰
علی مصلحی

تاریک‌خانه

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۸۷، ۰۹:۰۲ ق.ظ

جایی یادداشتی طنز با موضوع مدرک دکتری آقای «کردان» وزیر کشور نوشته‌ بودم. دوستم «مهدی» برایم پیام گذاشت که: «موضوع «کردان» دیگر قدیمی شد درباره موضوعی دیگر بنویس».
 و صدالبته که حق با اوست ما همیشه عادت داریم از موضوعات بزرگ و سخت به آسانی و کوچکی بگذریم. و ظاهرا برای عبور آسان و سریع ما از موضوعاتی این‌چنین٫ یک خرد پنهانی برای عبور؛ شرایط تدارک می‌کند.

گویا برای عبور از «عباس پالیزدار» «تاریک‌خانه فکر» تشکیل و سریعا تصمیم می‌گیرند که برای رهایی از شر «‌پالیزدار» باید از «کردان» گذشت.

 این‌که «پالیزدار» و «کردان» برای تدارکات عالی‌جنابان از چندین و چند انسان و آبرو چگونه و به چه آسانی گذشتند، خود حکایت‌ها دارد و مجال‌ها می‌خواهد.

 «مسعود بهنود» در کتاب «دربند اما سبز» حکایت دردناکی از گفت‌وگوی کوتاهش با «موسوی» یا‌‌ همان «کاظمی» قتل‌های زنجیره‌ای نقل می‌کند.

من اگر جای «عباس پالیزدار» و «علی کردان» بودم؛ بعد از خواندن حکایت «کاظمی» فی‌الفور چوبه دار عمر و آبرویم را از دوش برمی‌داشتم و از «تاریک‌خانه» به میان مردم می‌آمدم. اگر چه ظاهرا آقایان «پالیزدار» و «کردان» بهنود نمی‌خوانند، اما تاریخ درون خود «بهنود» و «کاظمی» بسیار دارد. و «شریعتمدارانی» که برای «نیمه تاریک» قلم می‌زنند.

آیا «پالیزدار»ان و «کردان»‌های امروز تصویر فردای آویخته شدن از داری که اکنون خود بر دوش می‌کشند را می‌بینند؟

تاریخ سرشار از چنین تصاویری است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۸۷ ، ۰۹:۰۲
علی مصلحی

حافظ

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۸۷، ۰۸:۵۵ ق.ظ

کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب / تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
از کودکی با نام خواجه رندان لسان‌الغیب «حافظ» شیرازی آشنا بوده‌ام. گو این‌که دیپلم دارم و به ضرورت از سال‌های ظاهرا سوم یا چهارم تحصیل شعر خواجه را در کتاب درسی خوانده‌ام.
 سال‌ها بعد در دوره دبیرستان در رشته تحصیلی «فرهنگ‌وادب» که بیش از پیش با شعر و ادب سروکار دارد، بار‌ها و بار‌ها نام «حافظ» را شنیدم به عنوان شاعری بزرگ یا بزرگ‌ترین شاعر ایران. اولین شاعری که بیش از دیگر شاعران پارسی‌گو مورد توجه واقبال اهالی ادب شرق و غرب و مستشرقان قرار گرفته و دیوان اشعارش بیش از شعر دیگر پارسی‌سرایان به زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده‌است.

پیرامون شخصیت «حافظ» هم حرف‌ها و بحث‌های فراوان خواندم و شنیدم. اما آن‌چه طی همه این سال‌ها به آن کمترین توجه را داشتم و اکنون فرصت و فراغتی و سعادتی دست داده است تا به آن بیشتر توجه کنم «شعر» حافظ است.
مطمئنا درک و دریافت کامل از شعر خواجه برای هیچ‌کس با هر نوع نگاه، نه‌تنها ممکن نیست بلکه با فرض میانگین صد سال برای سن افراد انسانی این مدت (صد سال) برای درک و دریافت آن‌همه هنر، زیبایی، خلاقیت و... بسیارکم و چه‌بسا چندین برابر چنین زمانی هم کم باشد.
 این واقعیتی است که حافظ‌پژوهان منصف به آن اقرار و اعتراف دارند. برای این کمترین که در آستانه نیمه دوم عمر قرار دارم و نیمه اول، به هر روی به غفلت گذشته است، گنگی نسبت به شعر خواجه بیشتر.

اما با همه این گنگی احساس می‌کنم، همین اندک درک مختصر برای بهبودی و به‌زیستی من بزرگ‌ترین سرمایه و بیشترین بها است.
××××
امسال برای اولین‌بار فرصتی دست داد تا مقدمه استاد علامه «محمد قزوینی» بر «دیوان‌ حافظ» را بخوانم. جستجو و تتبع استاد علامه «قزوینی» به همراه مرحوم دکتر «قاسم‌ غنی» اگر نشود گفت بی‌نظیر، می‌توان با اطمینان گفت کم‌نظیر است. اگر سایر زحمات ارزنده و ارجمند علامه «قزوینی» و مرحوم «غنی» به ادبیات این کشور را نادیده انگاریم، این دو تن با همین «دیوان‌ حافظ» دین خودشان را به ادبیات ایران و «حافظ» ادبیات ایران ادا نموده‌اند.
صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت / قدسیان گویی که شعر «حافظ» از برمی‌کنند.
بیستم مهر ماه روز «حافظ» مبارک.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۸۷ ، ۰۸:۵۵
علی مصلحی

حکایت همچنان باقی است

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۸۷، ۰۸:۴۹ ق.ظ

گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند /................
نزدیک به ۲۵۰۰ سال پیش «سقراط» به علت کشف و اقرار به «حقیقت» و حقیقت‌جویی و حقیقت‌پرستی، ‌مجبور به نوشیدن جامی شد که تلخی آن تا به امروز در ذائقه حقیقت مانده است.
به‌راستی آیا آنان‌که به آسانی «شوکران» را تهیه کردند، و آنان‌که به آسانی جام آوردند و در جام ریختند، و آنان‌که جام را به دست «سقراط» دادند، و آنان‌که دستور دادند و مجبور کردند بنوشد، وآنان‌که تماشا کردند نوشیدن «شوکران» را به آسانی، و خیلی‌های دیگر که به آسانی در افسانه «حقیقت» و «شوکران» حضور داشتند، آیا نمی‌توانستند به‌‌ همان آسانی که «سقراط» به «حقیقت» نگاه می‌کند، نگاه کنند؟ یا این‌که بوده‌اند فقط و فقط برای کشف «شوکران»؟ (۱)

تاریخ لابه‌لای هر یک از برگ‌های خود رنگی به رنگ «شفق» دارد. «مشقی» به بلندای «عشق» و «حقیقتی» به عظمت «شوکران».

تاریخ یک روز «هابیل» دارد. یک روز «سقراط» یک روز «عین‌القضات».

دیرو‌ز («بابی ساندز» را خودکشی کردند) (۲)
امروز احتمالا «عماالدین باقی» زندان نیست.
فردا: حکایت همچنان باقی است.

پانوشت:
۱-نگاه کنید به «کاشفان فروتن شوکران» ترجمه زنده‌یاد احمد شاملو
۲-نگاه کنید به «با آفتاب صمیمی» مجموعه «از آسمان سبز» زنده‌یاد سلمان هراتی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۸۷ ، ۰۸:۴۹
علی مصلحی